دانلود رمان شاهزاده مافیا (جلد اول) از J_M_Darhower کامل رایگان
ژانر رمان : عاشقانه، رازآلود، هیجانی، مافیایی
تعداد صفحات : ۱۶۸۴
خلاصه رمان : چی میشه وقتی در یه خانواده از ریشه مافیایی متولد بشی، پدرت دُن باشه اما تو هیچ علاقهای برای گرفتن جایگاهش نداشته باشی؟ چی میشه اگه تو یه مهمونی مافیایی چشمت به یه دختر زیر سن قانونی بخوره که بعنوان برده تو خونهی یکی از کاپوها نگه داشته میشه و عشق مثل یه آذرخش بهت میزنه؟ چی میشه اگه بخوای از اعتبار مافیائیت بعنوان یک پرنس مافیایی استفاده کنی و اون دختر رو نجات بدی؟ اینجاست که روسای مافیا برات یک شرط میذارن؛ یکی از ما باش تا اون دختر رو آزاد کنیم.
قسمتی از داستان رمان شاهزاده مافیا
ضربه هایی که به در میخورد دیوارها رو به لرزه در می آوردن هیون رو پرت کردند به زمانی دیگه. بنگ بنگ بنگ هیون توی گوشه ی اصطبل درون خودش جمع شده بود گوشهاش رو پوشنده بود، اما این مانع شنیدن صداها نمیشد نمیدونست چه اتفاقی داره می افته. مادرش با شنیدن صدای
ضربه هایی که بیدارش کرده بود، از پیشش رفته بود. بنگ بنگ بنگ هرچی بیشتر می گذشت، صداها بلندتر می شدن مادرش کجا بود؟ هیون چشم هاش رو محکم به هم فشار داد تو ذهنش می شمرد تا زودتر این شرایط تموم شه. تا شش شمرد و بعد روند رو گم کرد، از اول می شمرد اما اصلا
نمی تونست به ده برسه. بنگ بنگ بنگ صدای ناله می اومد و گریه اما از خودش نبود یه جورایی این قدر نزدیک احساسش می کرد که انگار خودش بود اما همزمان از جای دوری هم شنیده می شدن، جای دوری که هیون نمیتونست توی تاریکی بهش برسه. بنگ بنگ بنگ بعد اون صدا رو شنید، خبیث و
آروم اون مرد داشت مثل یه مار هیس هیس می کرد کلمه های سوزنده ش رو اینطوری به زبون میآورد. «اگه به کسی بگی، می کشمت نمی دونست گوینده ی این حرف کیه یا چی رو نباید بگن، اما گریه ها بلندتر شده بود، این یکی دل هیون رو شکوند چون صدا آشنا بود: «فقط لطفا- التماست میکنم…