دانلود رمان آذین از آیدا باقری کامل رایگان
ژانر رمان : عاشقانه، معمایی، اجتماعی
تعداد صفحات : ۱۲۹۱
خلاصه رمان : دکتر آذین بهمنش، زنی مستقل و محکم؛ با گذشته ای که سعی دارد لا به لای اتفاقات امروز پنهانش کند. آذین در همه حال در تلاش و تکاپوست و این را تنها راه آرامش خود می داند، تا آنکه روزی برحسب اتفاق با پسری جوان برخورد می کند. امید، پسری به ظاهر فارغ از تمام دنیا اما، با واقعیتی پنهان از همه!
قسمتی از داستان رمان آذین
چهره تارا بی حال به نظر میرسید. چشم هایش سرخ و باد کرده بود و زیر چشم هایش گود افتاده بود. هیچ آرایشی نداشت جز رژ لبی که بی حوصله روی لب های پوسته پوسته شده اش کشیده بود پیراهن ساده ی رنگی به تن داشت که برجستگی شکمش را بیشتر نشان می داد. در نگاه امید حتی
با این ظاهر آشفته هم، بامزه، دوست داشتنی و زیبا به نظر می رسید. _سلام عزیزم خوبی؟ ببخشید، حتماً به خاطر من اومدی، نه؟ لبخندی زد و تارا که هن هن کنان از پله ها پایین آمد، امید با یک دنیا محبت آغوشش را برای او گشود. تارا با دستی که روی شکمش بود، بغض آلود خندید و جلو رفت.
آغوش امید گرم و محبت آمیز، و پر از احساس امنیت بود؛ اما او فقط دلتنگ آغوش یک نفر بود… تو خوب باشی منم خوبم نفس ببینمت… این یه وجب بچه باز اذیتت کرده؟ بذار به دنیا بیاد خودم میدونم با این مرتیکهی اذیت کن چیکار کنم. _به بچه من نگو مرتیکه! با اعتراض کودکانه تارا، صدای
خنده امید بلند شد. آذین همانطور که چایش را به همراه نقل می نوشید با لبخند نظاره گرامید بود که چطور با شوخی و خنده تارا را روی مبل نشاند. در واقع این روی امید را ندیده بود. تصویری که از او داشت مردی اخمو و همیشهی خدا جدی بود اماحالا میدید که چطور برای خنداندن خواهرش می خندد …