دانلود رمان مرد مجهول از سحر ضیابخش کامل رایگان
ژانر رمان : عاشقانه، معمایی
تعداد صفحات : ۳۲۰
خلاصه رمان : داستان در مورد دختری است به نام رویا که در کتابخانه ای مشغول به کار است. مدتی است که مورد تهدید شخصی ناشناس است. این شخص با اهدافی نامعلوم سعی دارد رویا را تحت تسلط خود بگیرد. تا این که… این داستان، جنایی نیست، دزد و پلیس بازی هم نیست؛ اما در مورد دو تا آدمه که یکی از اون ها مجهوله. با ادامه ی داستان مشخص می شه که این فرد کیه…
قسمتی از داستان رمان مرد مجهول
با وجود یک ماهی که گذشته بود، رویا هنوز هم گاهی به آن اتفاقات فکر می کرد. این که به همین راحتی او را رها کرده بودند، برایش عجیب و شک برانگیز بود. مادرش هنگام خروج او از خانه، پس از کلی دعا و صلوات او را راهی می کرد. مادر بود و نگران. پدرش هم به سفر رفته بود. صدای ضعیف گریستن،
رویا را به خود آورد. نگران از روی تخت برخاست و به سراغ مادرش رفت. او را دید که روی تخت نشسته است و می گرید. رویا او را در آغوش گرفت و با نگرانی از او پرسید که چه اتفاقی افتاد است. مادرش اشک هایش را پاک کرد و گفت: «نگران پدرتم رویا. چقدر باید توی مسیرهای خطرناک بار ببره؟
امروز… امروز.. دوباره صدای گریه اش بلند شد. رویا جلوی مادرش زانو زد، دست های او را در دست گرفت و گفت: «چی شده مامان؟ برای بابا چه اتفاقی افتاده؟» مادرش دستپاچه گفت: «نه نگران نباش. چیزی نیست. امروز بهش زنگ زدم، چند بار هم زنگ زدم جواب نداد. تا این آخری رو جواب داد.
از صداش فهمیدم یه اتفاقی افتاده. با هزار زور و زحمت از زیر زبونش حرف کشیدم تا این که گفت تصادف کرده.» سپس سرش را رو به آسمان گرفت و گفت: «خدا رو شکر. صدهزار مرتبه شکر که طوریش نشده. گفت تا دو روز دیگه برمی گرده.»رویا برخاست و به اتاقش رفت. روی تخت دراز کشید و به فکر فرو رفت…