دانلود رمان شاه خشت از پاییز کامل رایگان
ژانر رمان : عاشقانه
تعداد صفحات : ۳۰۳۸
خلاصه رمان : پریناز دختری زیبا، در مسیر تنهایی و بیکسی، مجبور به کارهای بد میشود. روزگار پریناز را بر سر راه تاجری معروف و اصیل زاده از تبار قاجار میگذارد، فرهاد جهان بخش. مردی با ظاهری مقبول و تمایلاتی عجیب که…
قسمتی از داستان رمان شاه خشت
“پریناز” لحظه موعود فرا میرسید دیدار من و دریا! از بچه ها بیشتر ذوق داشتم. هر چند که سر راهمان نارنج کندیم و در کلاه های حصیری ریختیم. سدا تیوپ های بادی و بیلچه هایش را بار من و سهند کرده و خودش مثل ملکه ها جلوتر از ما راه میرفت. الحق و الانصاف هم ابهتی در این دختر بچه بود!
در خروجی ویلا را رد کردیم دو نفر از محافظین، دورادور ما را میپاییدند. حجم ماسه زیر پاهایم خشک خشک بود، دمپایی ها را در آوردم که راحت تر قدم بردارم. رطوبت ماسه ها بیشتر میشد و صدف های نیمه شکسته به کف پایم فرو میرفتند، قلقلکی دلنشین و درست جایی که آب به ماسه ها
بوسه میزد. پاهایم یک باره یخ کردند، فریاد زدم: وایی، آبش سرده! سهند با شلوارک تا زانو داخل آب رفته و شیطنتش شد خيس شدن من و سدا. کم کم تنم عادت میکرد به سرمای آب در حد آب بازی جلو میرفتم نه بیشتر. دریا برایم شعفی پیچیده در خوف به همراه داشت، على الخصوص که شنا بلد نبودم.
میدانستم این دو شازده زاده شناگران قابلی هستند ولی گران قابلی هستند استخر فرق داشت با دریای غیر قابل پیش بینی. لذتی داشت فرو کردن دستم در آب و بیرون کشیدن مشتی صدف؛ اکثراً شکسته بودند، تک و توک سالم. دلم میخواست مثل کارتون های کودکی چندتایی را سوراخ کنم …