دانلود رمان شب آتش (جلد ششم از مجموعه شب شیاطین) از پنلوپه داگلاس کامل رایگان
ژانر رمان : عاشقانه، خارجی
تعداد صفحات : ۱۳۴
خلاصه رمان : “کای” همیشه عاشق خانه والدینم بودم. در میان دوستانم من تنها کسی بودم که از بودن در خانه ناراحت نمی شدم. زندگی خانوادگی مایکل او را خسته و عصبی کرده بود و دیمن می خواست هرجا که ما باشیم باشد. ویل هم خوب بزرگ شده بود ولی نیاز به تحرک داشت. اگر دردسر او را پیدا نمی کرد او دنبال دردسر می رفت. اگرچه من دوست داشتم خانه باشم و سال ها بعد هنوز هم داخل شدن از در خانه ای که در آن بزرگ شده بودم آرامش بخش بود.
قسمتی از داستان رمان شب آتش
از ماشین بیرون پریدم و قطرات یخی به صورتم خوردند و زیر برف پلک زدم. کای فریاد زد: بیایید بریم. دویدم و از شیشه جلو یک بار دیگر به ریکا نگاه کردم ولی داشت با تلفن حرف می زد و روی صندلی های جلو خم شده بود و درها را قفل می کرد.
از پله ها پایین دویدیم و به عرشه رفتیم و به دنبال هر نشانه ای از حرکت در میان قایق ها یا روی دریا بودیم. امی کت ویل را دور خودش پیچید و زیر بارش برف پلک زد و گفت: “یا عیسی. داره بدتر میشه.” اقیانوس تیره آن پشت گسترده شده بود تاریکی هر نوری را درون خود می بلعید.
خدایا هیچ چیز نبود هیچ قایقی روشن نمی شد هیچ نوری. کجا بودند. دستم را به دنبال گوشی ام در از کردم ولی جیبم خالی بود یادم رفته بود که پیش ریکاست. باید شهر را بیشتر می گشتیم نمی دانستم کای این اطلاعات را از کجا آورده بود ولی می توانستند هر جایی جز اینجا باشند.
کسی صدا زد: “آقای موری” همه چرخیدیم و نگاهم بلافاصله به پیرمردی که روی بالکن طبقه دوم دفتر بندر ایستاده بود افتاد. دونز حدود شصت و پنج سال داشت و آخرین سگ پیر دریای تاندربی می توانست به همین روز خود مباهات کند…