دانلود رمان آشپزباشی از فاطمه باصری کامل رایگان
ژانر رمان : عاشقانه
تعداد صفحات : ۳۲۸۸
خلاصه رمان : لاله زن مطلقهایه که برای اولین بار و به پیشنهاد خواهرش پا به یک مهمونی ممنوعه میذاره و برای اولین بار نوشیدنی میخوره و گیج میشه… طوری که وقتی صبح بیدار میشه خودشو کنار مردی میبینه که نمیدونه کیه و چهطور باهاش اومده به خونهش.. مردی به نام امیرحسین بردبار که…
قسمتی از داستان رمان آشپزباشی
عروسی مختلط نبود، هم پدر مهیار اینطور دوست نداشت و هم حاجی برازنده. در تمام طول عروسی نتوانستم لاله را ببینم اما مطمئن بودم از همه ی زن های داخل سالن زیباتر است. اما می شناختمش امشب زهرش شده بود. تمام شب را مطمئنا به شهناز و حرف هایش فکر می کرد و این که چه
طور یک راهی پیدا کند و از آن خانه اثاث کشی کند. تکه ای موز در دهان گذاشتم و زیر چشمی هادی را نگاه کردم که مثل برج زهرمار چند مردی را که وسط سالن می رقصیدند را نگاه می کرد. – چته؟ دمغی؟ چپ نگاهم کرد. -دارم به داداشم و زن داداشم فکر میکنم!طعنه کلامش لب هایم را به خنده کش آورد.
-جون به جونت کنن کره… لااله الااله زبون آدمو به فحش وا میکنی هادی! مثل زن ها پشت چشمی نازک کرد و بشقاب میوه ی من را جلوی خودش کشید. -من کاری به تو ندارم! تعجبم از اون وروجک مو وزوزیه این همه ادعای رفاقتش میشد و به من نگفت شوهر کرده! مرتضی بی حرف کلنجار
رفتن من و او را نگاه می کرد. از محدود دفعاتی بود که من و مرتضی بی بحث و دعوا در فاصله ی کمی نشسته بودیم! -دختره ی مارموز این همه من بدبخت از همه دوست دخترام براش تعریف می کردم. -غلط کردی دوست دختر داری! چشم مامان محافظ کارت روشن! چشمش را در حدقه چرخاند…