آیرل رمان
دانلود رمان های عاشقانه جدید و پرطرفدار جذاب
رمان تاج‌ بلورین از شادی‌ موسوی دانلود رایگان

رمان تاج‌ بلورین از شادی‌ موسوی با لینک مستقیم

دانلود رمان تاج‌ بلورین از شادی‌ موسوی کامل رایگان

ژانر رمان : عاشقانه، هیجانی

تعداد صفحات : 4828

رمان تاج‌ بلورین

خلاصه رمان : من زاده شدم برای فرمانروایی، اما این سرنوشت را خودم انتخاب نکرده بودم. در من چیزی بود فراتر از جسم، فراتر از آن‌چه چشم‌ها می‌دیدند  و همین، گناه من شد. قاضی با خشمی کور، بر من تاخت. مرا یاغی خواند، طردم کردند، از خود راندند. من تسلیم شدم، سر خم کردم… و آنگاه که تاج از سرم فرو افتاد، صدای شکستنش چون فریادی در جهان پیچید. تاجی که از گوهر نبود، از حقیقت نبود… من برای آن ساخته نشده بودم، یا شاید آن، برای من نبود.

قسمتی از داستان رمان تاج‌ بلورین

از پشت سر می دیدمش شلوار و جلیقه ی کرم رنگ به همراه پیراهن مردانه ی سفید پوشیده بود که یک خط ریز چروک هم در آن دیده نمیشد. از پشت پهنای شانه هایش بیشتر به چشم می آمد و به طرز فریبندهای آراسته و با صلابت دیده می شد. سرش را به نشانه ی رضایت تکان داد و کف دستش را رو به مرد بالا گرفت. گوشی خانوم؟ بلافاصله گوشی من را در دستش گذاشت و وقتی هنوز هم بدون حرکت مقابلش ایستاده بود گمانم فهمید که باید گم و گور شود. فوری سوار ماشین شد و او به سمت من آمد گوشی را بین دو انگشت شصت و سبابه اش رو به من گرفت و لب زد امیدوار جسارت ایشون رو ببخشید. من امروز یه جلسه داشتم که… با ژستی که انگار روزها برایش تمرین کرده بود تا تاثیرگذار باشد نگاهی به ساعتش میکند

و ادامه می دهد. گمونم همین حالا هم شروع شده باشه به خاطر همینم عجله داشتیم. ده ی من چند قدمی از بعد مقابل چهره ی مبهوت شده ی من دور می شود و به سمت اتومبیلش می رود در عقب را باز میکند و از کتی که آویزان بود، چیزی بیرون می کشد و دوباره مقابلم می ایستد کارت طلایی و مشکی رنگی مقابلم می گیرد. این کارت بنده ست باشه خدمتتون با من تماس بگیرین شماره تون رو سیو کنم همونطور که گفتم عجله دارم شما لطف کنید با پلیس تماس نگیرین. اگر موافق باشین من زنگ بزنم بیان اتومبیلتون رو ببرن تخمین خسارت ،بشه بهتون خبر می دم یه قرار بذاریم من خسارتتون رو هرچه قدر که هست تقدیم کنم مودب بود و محترمانه صحبت می کرد اما نمی دانم چه سحری در صدایش بود

که ابدا به صورت یک درخواست شنیده نمی شد. انگار با قدرت و تحکم داشت حکم می کرد و من باید اجرایش میکردم لبم را به داخل دهانم می کشم و نفس عمیقی می گیرم تا اعتماد به نفسم را به دست بیاورم چیزی مرا به سمتش می کشید. انگار صدایش زهری در تنم پخش می کرد حضورش به يقيناً تحت تاثیر کاریزمای او قرار گرفته بودم که اتفاق نادری هم بود و برای خودم هم عجیب بود اما نباید می گذاشتم او متوجهش شود! نیم نگاهی به کارتی که ابتدای صحبتش از دستش گرفته بودم می کنم کارت ویزیت شخص خودش بود و هیچ توضیحات دیگری در آن نبود. فقط اسم و شماره تماسش بود. کیان اعتماد فامیلی اش به شخصیت و صدا و لحن آرامش دهنده اش می آمد و چیز عجیب دیگری بود که انگار این اسم به گوشم آشنا بود

اما ذهنم خالی بود -جناب اعتماد درست میگم؟ محکم گفتم طوری که اصلا و ابدا نشان نمی داد که چقدر از موضع لحظات پیشم با آن راننده ی بی نزاکت فاصله گرفته ام بله خانوم… خوشبختم کمی سرم را خم کردم و با لحنی پر از اعتماد به نفس همانطوری که همیشه بودم می گویم خوشبختم جناب اعتماد من نمی خواستم با پلیس تماس بگیرم این ماشین در واقع مال من نیست. متعلق به دوستمه و من داشتم به ایشون زنگ می زدم تا بیاد و ماشین رو ببره در واقع منم یه قرار مهم دارم که می خوام هرچی زودتر برم اصلا دوست ندارم که دیر کنم ممنونم از سخاوتتون اما نیازی به این کارا نیست کارت را مقابلش میگیرم و چند لحظه ای طول می کشد و گمانم که انتظار این برخورد را از من نداشت اما خیلی زود به خود مسلط شد.

مشخصات کتاب
  • نام کتاب: تاج‌ بلورین
  • ژانر: عاشقانه، هیجانی
  • نویسنده: شادی‌ موسوی
  • ویراستار: آیرل
  • تعداد صفحات: 4828
  • حجم: 16 مگابایت
  • منبع تایپ: آیرل
خرید کتاب
50,000 تومان
دانلود بلافاصله پس از پرداخت
  • 68 بازدید
  • 50,000 تومان
https://ayrelroman.ir/?p=10963
لینک کوتاه مطلب:
برچسب ها
موضوعات
آخرین نظرات
نماد اعتماد
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " آیرل رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.