رمان آواز آیه ها از اسما چنگایی دانلود رایگان

رمان آواز آیه ها از اسما چنگایی با لینک مستقیم

دانلود رمان آواز آیه ها از اسما چنگایی کامل رایگان

ژانر رمان : عاشقانه، اجتماعی

تعداد صفحات : ۱۸۳۰

خلاصه رمان : آیه دختر موفق و مستقلی که تولیدی لباس داره… و مهیار مردی که مجبوره از شغل خودش استعفا بده تا تولیدی ورشکسته ی پدرش رو سر پا کنه و برای این کار مجبور به شراکت با آیه است. دختری که باهم یه گذشته ی مشترک دارن اما مهیار انگار این گذشته رو یادش نمیاد تا اینکه…

قسمتی از داستان رمان آواز آیه ها

_آبجی؟ با صدای راضیه سرم را بالا آوردم. سه سال از من کوچکتر است و آن روز را بخاطر سرماخوردگی در خانه مانده بود. آب بینی اش بالای لبش خشک شده بود و با چشم های وق زده نگاهم می کرد. نفهمیدم چطور مچ دستش را کشیدم و بغلش کردم.خودم هم سنی نداشتم اما از آن روز به بعد شدم پناه او.

با تمام بچگی ام فهمیده بودم که دیگر کسی را جزخودمان نداریم. فهمیده بودم که دیگر نه آقاجون برایمان کاری می کند و نه عمو کاظمی که همیشه سنگ برادرش رابه سینه میکوبید و من اما چند بار دیده بودم که چطوری پشت سر پدرم او را مسخره می کرد. خانواده ی مادری ام هم انقدر فقیر بودند که

ما در برابرشان شاه بودیم. اینطور بی پشت و پناه شدیم. سه زن بی سرپرست در محله ای قدیمی که بوی گند تعصب خرکی مردهایش خفه مان می کرد. از مردهای خانه خودمان گرفته تا همسایه ها و حتی مغازه داری که فکر می کرد بخاطر صمیمی بودن با بابا می تواند به ما امر و نهی کند.

با این وجود باز هم خدا پدر مامان را بیامرزد که برای رفتنم به کلاس خیاطی، به عمو کاظم اصرار کرد که اگر نمی کرد الان همین یک کار را هم بلد نبودم و خب احتمالا هنوز داشتم در زیر آن سقف شصت متری با یاور بی شرف زندگی می کردم. _ خانم جون، همه ی بسته هارو بار زدیم…