دانلود رمان مرسده از داوود بختیاری دانشور کامل رایگان
ژانر رمان : عاشقانه، اروتیک
تعداد صفحات : 320
خلاصه رمان : دختری به نام مرسده که با پدرش زندگی میکنه و خانواده مادری نداره و بنا به دلایلی باید با پسر عموش باشه و خودش این رو دوست نداره چون متوجه نگاه های اون به خودش شده اما چون بچه است و چیزی نمیدونه فقط یه حس بد داره حسی مثل تنفر! تا اینکه …
قسمتی از داستان رمان مرسده
به خونه که رسیدیم پیاده شدمو رفتم تو اتاق. از ارمین هرلحظه بیشتر حالم بهم میخورد. یاد حرفاش تو ماشین افتادم*نوشابه ای که خواب اور توش بودو بهت دادمو به خواب عمیقی رفتی. و این شد موقعیت برای من. خلاصه ی حرفاش اين بود. میخواستم عذابش بدم. میدونستم خیانت نمیکنه. ولی بازم یه حس شک داشتم. سریع لباسمو با یه تاپ فوق العاده باز عوض کردمو شلوارک ستش هم پوشیدم. به ایینه خیره شدم. پوست سفیدم بد خودشو نشون میداد. دیوونش میکرد!!! رفتم پایین. ارمین صدام کردو خواست با پشیمونی عذر بخواد که با دیدنم خفه شد. چشماش توی صورتمو بالا تنم در گردش بود. خوشم اومد از حالی که داشت گریبان گیرش میشد. بهم نزدیک شدو تو صورتم زل زد.
دستش رو به زير چونه ام برد و با انگشت سبابه اش چونه ام رو كمي به بالا هدايت كرد. خيره ي گردن سفيدم شد و كم كم و اروم اروم نگاهش رو به بالا اورد و تو چشمام زل زد. خودمم نمي دونستم چي مي خوام!! بي حركت نگاهش كردم كه سرش کم کم اومد پایین و لبام رو تصاحب کرد. با حركتش چشمام درشت شد. بي حركت ايستاده بود. حالت تهوع گرفتم. من داشتم چیکار میکردم؟ آرمین داشت چیکار میکرد؟ من هنوز جایگاهه خودمو نمی دونستم. ارمین منو بخاطر هوسش میخواست اونوقت من اینطوری اومدم جلوش تا هوسش بیشتر شه؟ محکم هولش دادم عقب. خمار نگاهم کرد. خواست بیاد جلو که انگشت اشارمو جلوهش نگه داشتم: و با کلافگی ادامه دادم: _جایگاهه خودمو تو خونت نمیدونم.
فقط در این حد میدونم که وسیله ی لذت بخشیم. چشمای خمارش از خماری در اومدو متعجب شد: _چی می گی مرسده؟ پوزخندی زدم. بیشتر شبیه زهرخند بود: _حقیقت… حرفی از دهنش بیرون نیومد. سریع عقب گرد کردمو به طرف اتاق رفتم. امروز دیگه باید اتاقمو عوض میکردم. سریع وسایلمو انتقال دادم که اومد جلو. دستمو به دستش گرفتو تکونم داد: _چته چیکار داری میکنی ها؟ دستمو به ضرب از دستش کشیدم بیرون و تهدید وار گفتم: _دیگه بهم دست نزن. هرکاری دلم بخواد انجام میدم. به تو ام ربطی نداره. نیاز هم اگه داشتی زنگ بزن همون خانوم بیاد برطرفش کنه چون من حامله ام نمیتونم. میدونی که؟ نترس تو شوک نمیرم بچت بیوفته. دیگه برام مهم نیستی.