آیرل رمان
دانلود رمان های عاشقانه جدید و پرطرفدار جذاب
رمان از کفر من تا دین تو از سید فاطمه موسوی دانلود رایگان

رمان از کفر من تا دین تو از سید فاطمه موسوی با لینک مستقیم

دانلود رمان از کفر من تا دین تو از سید فاطمه موسوی کامل رایگان

ژانر رمان : عاشقانه

تعداد صفحات : 4562

رمان از کفر من تا دین تو

خلاصه رمان : دختری خسته از ردپای بی رحم روزگار و سختی مشکلات، با لبخندی زیبا بر روی لبان غنچه شده اش به روی ایام و اطرافیان دل از همه میبرد…
کما اینکه در همین گوشه کنار حوالی خط لبخندش مردی با قلب سنگی، گیر قلاب نگاه مخمورش شد و دل از کف داد.

قسمتی از داستان رمان از کفر من تا دین تو

از اتاق که بیرون میزنم با رسیدن هوای تازه راهرو و رها شدن تن منقبضم میفهمم خفقان فضای اتاق و بودن زیر نفوذ شخصی که ابهت و قدرتش میتونست فشار زیادی بهم تحمیل کنه منو عصبی و خسته کرده نه خاتونی در کار بود نه وفا هنوز نمیدونم تکلیفم چیه و کمی گیج میزنم یه جورایی این وسطا یه چیزی گم شده انگار یک قطعه از پازل نیست و من اصلا نمیدونم طرحش چیه تا بزارم سر جاش از تایم نهار هم گذشته و تازه به فکرم میرسه این بشر چه جور هنوز نرفته برگشت عمارت و این آشوب و دید. میرم خونه باغ و سکوت بی سابقه ای این وقت روز اینجا حاكمه .! توی آشپزخونه هم خبری از دخترا نیست و فکر میکنم یکم غیر عادی میتونه باشه؟

وسایل های مختصرم رو جمع میکنم و مانتو و شلوار خودم و میپوشم و میشینم سر تخت خب همینجوری که نمیشه رفت باید مدارک و سفته هام و بگیرم اما از کی! همه غیبشون زده؟ بازم میام توی سالن و دوری میزنم ولی انگار جز خودم کسی پاش و داخل نزاشته بر میگردم داخل اتاق و روی تخت دراز میکشم و نمیفهمم کی چشم هام گرم میشه و به خواب میرم. با خیسی چندش آوری درست زیر گلوم و احساس مورمور شدن پوستم چشم باز میکنم و متعجب به فردی که تازه سنگینیش و روی تنم حس میکنم چشم میدوزم. هوای اتاق نیمه تاریکه و تاری دید و گیجی بعد خواب هم دست به دست هم میدن تا هنوز نتونم تشخیص بدم اطرافم چه خبره.. اتاق غریبه ست و لباس حریر تنم اونی نیست که به یاد میارم !؟

***

چشمی برام چپ میکنه. هرکی تو رو ببینه میفهمه به مرگت هست از بس مثه سگ پاچه ی همه رو میگیری و به هر کس میپری بیا اینم یه نمونش که برای امروز دومی مورد حمله به پرسنل بود. معترض به حرفش به چارت دستم اشاره میکنم گند اون و من باید جواب بدم بلایی سر مریض بیاد هزارتا صاحب پیدا میکنه یقه من و میگیرن نه اونو
اونوقت بیام بگم ببخشید مریضتون به فقط به سکته کوچیک کرده پیش میاد دیگه…

عصبی با دو انگشت چشم های خسته ام رو ماساژ میدم. می دونستم یکم تند روی کردم و زیادی عکس العمل نشون دادم. راست میگفت داشتم گند میزدم تو کارم. اعصابم ضعیف شده بود و نمیتونستم خودم و کنترل کنم. هه، بس کن دیگه کور کردی خودت و چشمات قد نخود شده چه مرگته سمی؟! مشکلت چیه؟ تازگی هم که معینی اصلا پیداش نیست بگم باز نیشت زده. پوزخندی میزنم… خدا لعنتش کنه که بود و نبودش همش عذابه. این بشر نبودش بیشتر من و میترسوند.

انگار جلو چشمم بود و یکم هارت و پورت میکرد و تنم و میلرزوند بهتر بود. حالا با نبودش دوروبرم همش فکر میکنم این آرامش قبل طوفان و پشتم میلرزه از روزهایی که داره طی میشه و به آخر ماه نزدیک میشم. دستش و روی پایی که نمیدونم به حالت تیک دارم روی زمین ضربه میزنم میزاره و نگران خودش و جلو میکشه. جون مریم چی شده؟ مامانت طوریش شده؟ نه مامان همونطوره ولی خب… نگاهش میکنم رنگ و روی پریده و چشم های بی حالت گوشه ی لبش پنکیک بیشتری روش مالیده ولی بازهم رنگش زیاد طبیعی نشده…

مشخصات کتاب
  • نام کتاب: از کفر من تا دین تو
  • ژانر: عاشقانه
  • نویسنده: سید فاطمه موسوی
  • ویراستار: آیرل
  • تعداد صفحات: 4562
  • حجم: 11.63 مگابایت
  • منبع تایپ: آیرل
لینک های دانلود
  • 1,223 بازدید
https://ayrelroman.ir/?p=5296
لینک کوتاه مطلب:
برچسب ها
موضوعات
آخرین نظرات
نماد اعتماد
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " آیرل رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.