دانلود رمان زمردم از محیا بابائی کامل رایگان
ژانر رمان : عاشقانه، هیجانی
تعداد صفحات : ۱۸۲۷
خلاصه رمان : زمرد از ترس ازدواج اجباری به پسرخاله اش پناه می برد، علی ای که مردانگی اش زبان زد است و دوازده سال از زمرد بزرگتر! غافل از آنکه…
قسمتی از داستان رمان زمردم
پلک آرامی زدم چقدر حیف که از مادر فقط روزهای بیماری اش را به خاطر داشتم. آنقدر کم سن بودم که تا خواستم متوجه اطراف بشم؛ تا دلم خواست من هم با موهایی بافته شده به دست مادرم به مدرسه قدم بگذارم دیگر دستی برای بافتن موهای نارنجی ام باقی نمانده بود دیگر کسی نبود
که به گفته های خاله دختر پرتقالی صدایم بزند دیگر من کسی را نداشتم که برایم کیف و جامدادی با طرح سیندرلا بخرد پدر هم که از ابتدا نبود… من فرزند خوانده ای بودم در خانه خاله که دائم احساس ناراحتی و معذب بودن می کردم. هربار که کسی به خانه اشان می آمد دستی به سرم می کشید
و رو به خاله می گفت: بزرگ کردن یتیم ثواب داره اجرت با خدا ولی سخته با سه تا بچه، بزرگ کردن یکی دیگه ام اضافه بشه… خاله مهربان بود عمو مهربان بود شاید همه مهربان بودند جز پدرم… پدری که بخاطر شغلش دائم در سفر بود و اینکه من را در گوشه ای دیگر از دنیا در خانه خاله ام تنها بگذارد،
هیچ خاطرش را نمی آزرد. یادم می آید با حرف های در و همسایه که یواشکی می شنیدم آنقدر احساس اضافی بودن می کردم که تا مدت ها خودم را دل باخته شخصیت مرد عنکبوتی نشان می دادم تا کیف سال پیش منان را به مدرسه ببرم و با خریدن یک کیف سیندرلایی دیگر شبیه به کیف مروارید بار اضافه نشوم…