آیرل رمان
دانلود رمان های عاشقانه جدید و پرطرفدار جذاب
رمان بغض پر عصیان از یگانه علیزاده دانلود رایگان

رمان بغض پر عصیان از یگانه علیزاده با لینک مستقیم

دانلود رمان بغض پر عصیان از یگانه علیزاده کامل رایگان

ژانر رمان : عاشقانه، پلیسی

تعداد صفحات : 2741

رمان بغض پر عصیان

خلاصه رمان : می دانستم این حرکتم او را وحشی تر از قبل می کند اما نمی توانستم انزجارم را پنهان کنم . مرد دستی به صورتش کشید و آن را پاک کرد ، لبخند مرموزش به من می فهماند که خواب های خوبی برایم ندیده است ، دیگر برایم مهم نبود ، ان لحظه آرزو می کردم زیر ضرباتشان جانم گرفته شده و بمیرم . قبل از آنکه بفهمم چه قصد دارد ، دستانش دور گلویم حلقه شد و مرا به دیوار چسباند ، طوری که او گلویم را می فشرد عزراییل را در چند قدمی ام می دیدم . هوا با سرعت از من دور شد و از شدت کمبود اکسیژن کبود شده بودم .

قسمتی از داستان رمان بغض پر عصیان

خون به شدت از دهانم سرازیر بود و با هر ضربه ای سرم به قلوه سنگ های روی زمین میخورد و صورتم به سنگ ریزه هایش خراشیده می شد . دیگر تحمل ضربات سنگین شان را نداشتم ، هنوز کلمه ی خدا از میان لب هایم بیرون نیامده بود که نعره ی بلند مردی در زیر گذر پیچید . صدایی که عجیب بوی کمک از طرف خدا را می داد ، بوی امید ! گویا به یکباره همه چیز متوقف شد لگد مرد در میانه ی راه ایستاد و من در میان اشک و درد ، لبخند زدم ، بی شک خدا آستانه ی تحملم را می دانست . چشمانم پر کشید و به سمت ناجی ام چرخید . مردی با ظاهر اهورایی ایستاده بود . قد بلند و هیکل چهار شانه اش را حتی با وجود چشمانی که نای باز ماندن نداشت می توانستم تشخیص دهم . نوری که از پشتش می زد او را همچون فرشتگان با انواری از نور خدا برایم به تصویر می کشید.

همه ی این ها باعث شد جان تازه گرفته و مطمئن شوم خطری دیگر تهدیدم نمی کند . درب اتاق باز شد و همهمه و هیاهویی شدید به داخل سرازیر شد . سر هر دوی مان به سمت درب چرخید . مهسا به سرعت خودش را به عزیز رساند که با دیدنم وحشت زده جیغ کشید و به صورتش چنگ انداخت . آقا جون با رنگ و رویی پریده و دستی که هر لحظه بیشتر از قبل سینه اش را می فشرد بهت زده به دیوار پشت سرش تکیه زد ، زمزمه های ناباورانه اش که حضرت زهرا را به کمک می طلبید به گوش می رسید . دلم با دیدن حال و روز عزیزانم بیش از پیش خون شد . قلبم داشت می ترکید وقتی عزیز همان وسط از حال رفت . وحشت زده خودم را بالا کشیدم که تمام تنم به درد آمد ، وضعیت جسمانی وحشتناکم، حال و روز آنها ، مرا به گریه انداخت . آقا جون با دست و پایی که می لرزید و اشک هایی که بی مهابا می ریخت.

دست به دیوار گرفت و به سمتم آمد : _ یا فاطمه ی زهرا ، چی به سرت اومده دخترم ؟ مهسا به کمک پرستاری که تازه رسیده بود عزیز را از روی زمین بلند کرد و روی مبل دو نفره ی کنار تخت نشاندند اما کماکان بی تابی می کرد و خودش را می زد . نمی دانستم کدامشان را آرام کنم ؟ خودم هم حالم بدتر از همه شده بود . این بدحالی با دیدن فرهاد که همان ابتدای راهرو با چشمانی وق زده میخکوب شده بود به اوج خود رسید . سرش را هیستریک وار به دیوار پشت سرش می کوبید و اشکی بود که از چشمانش پایین می ریخت . به زحمت لب از کردم و گفتم : _ تو رو خدا اینجوری نکنین دلم خون شد ، به خدا حالم خوبه ! عزیز با شنیدن صدای گرفته ام بیشتر خودش را زد و گریه کرد . بیچاره مهسا که نمی دانست به کدام چه بگوید تا آرام شوند . پرستار فشار عزیز را چک کرد و تذکر داد اگر آرام نشوند مجبور است همه را از اتاق بیرون کند.

سعی کردم کمی مسلط تر از قبل به حرف بیایم بلکه خیالشان را بتوانم اندکی راحت سازم : _ آقاجون خواهش می کنم ، بابا حالم خوبه ، الان خیلی بهترم ، عزیز جون دورت بگردم این چه کاریه ؟ به روح مامان ، الان بهترم ، فرهاد … هر دو داشتند کمی آرام می شدند که با ورود دایی و زندایی همه چیز دوباره از سر گرفته شد . زندایی با دیدنم، دسته گل همراهش از دستش افتاد و جیغ کوتاهی کشید عزیز با دیدن واکنش او،دوباره به گریه افتاد و شیون را از سر گرفت.مهسا شتابان آبمیوه ای درون لیوان ریخت و به سمت عزیز گرفت.اتاق به شیون سرا تبدیل شده بود،هر گوشه اش را که می دیدم یکی با چشمانی اشک بار و نگاهی ترحم آمیز صورتم را نگاه می کرد،می دانستم چهره ام وحشتناک شده است زیرا هر چه کرده بودم مهسا آینه به دستم نداده بود با  همه ی این ها کبودی و تورم صورتم را حس می کردم.

مشخصات کتاب
  • نام کتاب: بغض پر عصیان
  • ژانر: عاشقانه، پلیسی
  • نویسنده: یگانه علیزاده
  • ویراستار: آیرل
  • تعداد صفحات: 2741
  • حجم: 9 مگابایت
  • منبع تایپ: آیرل
خرید کتاب
60,000 تومان
دانلود بلافاصله پس از پرداخت
  • 13 بازدید
  • 60,000 تومان
https://ayrelroman.ir/?p=11753
لینک کوتاه مطلب:
برچسب ها
موضوعات
آخرین نظرات
نماد اعتماد
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " آیرل رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.