دانلود رمان نامتقارن از red writer کامل رایگان
ژانر رمان : عاشقانه، اجتماعی
تعداد صفحات : 760
خلاصه رمان : پونه جم در کل دوران زندگی مشترکش با همسرش نامی، شیفتگی و فریادهای زیادش برای خواسته شدن و حفظ رابطه اش نافرجام می ماند و تصمیم به طلاق می گیرد، برگشت غیرمنتظره خانواده همسرش به همراه مرد جدیدی به نام یغما منجر به اتفاق های پیش بینی نشده ای می شود که در تصمیم ادامه زندگی مشترکش با نامی اثر می گذارد و …
قسمتی از داستان رمان نامتقارن
نگاهی به چشمانش میکنم سپس به دستان زیادی بزرگش و ان حلقه ساده ای که در انگشتش بود درست برعکس من ی که نمیدانم کجا گذاشته بودمش !من دم از عاشقی میزدم و او حلقه دست کرده بود ..پس حلقه من کجا بود که …اوف عجب اوضاع اشفته ای داشتیم .سرفه ای میکند و من از افکارم پرت میشوم سر جایی که هستم شاید او هم مثل من از هیچ نخوردن و گرما گلویش خشک شده بود. نگاهش میکنم چشمان سیاه رنگش و ان نگاه عمیقش باعث میشود چیزی شیرین و گرم به قلبم سرازیر شود با این حال خرابم میخواهم طلاق بگیرم و پشت سرم را نگاه نکنم؟! میخوای بعد طلاق چیکار کنی؟؟ منظورم اینه برنامه ات چیه؟؟
زندگی! زندگی؟؟ اره میخوام اونجوری که میخوام زندگی کنم با میل خودم بدون ترس از دست دادن کسی! کنار منم میشد نه نشد …اگه میشد الان اینجا نبودیم ..من میخواستم ام تو..نه نخواستی حتی قدمی برنداشتی ..خب منم خسته م شش ساله دارم تنهایی میسازم این زندگی رو ..دیگه نمی تونم نامی ..نه که نخوام ..من دل بدبخت خودمو میشناسم ..میخواد ولی نمیزارم ..این دفعه دیگه نه همدیگه رو دوس داشتیم ؟؟یعنی اصلا دوسم داشتی مگه نه ؟؟با مظلوم ترین حالت ممکن میپرسد. به چشمان منتظرش خیره میشوم همان چشمانی که هنوز یک تنه به جنگ دلم میرود نفس عمیقی میکشم.
دوستت داشتم نامی از همون اولین روز، از همون وقت هایی که منو نمی خواستی و تلاش می کردم برای خواستنت. همه ی اون وقت هایی که فکرم پی این بود ذره ای دوسم داشته باشی. می بینی تمام لحظه های زندگیم مشغول دوست داشتنت بودم. می خواهد حرفی بزند که صدای داد و بیدادی که در حد زمزمه بود تا به الان، یکباره اوج می گیرد. زن و مردی آن طرف تر مشغول جر و بحث شدیدی بودند که یکباره مرد از کوره در می رود و همزمان با داد بلندی به سمت زن حمله می کند. نگاهم به پسر بچه ی کوچکی می افتد که گوشه دیوار کز کرده بود و با چشمان گریانش نظاره گر آن دو بود. حدس این که پسر آن مرد و زن است کار سختی نبود.