دانلود رمان مگس از مریم چاهی و مرینا کامل رایگان
ژانر رمان : عاشقانه، طنز
تعداد صفحات : 595
خلاصه رمان : ساتیار، نابغهایست با ذهنی تیز، روحیهای بازیگوش، و باور عجیبی به منطق اعداد و عشق. برای او، دنیا مجموعهای از معادلات است… و در میانهی همین معادلات، روزی میرسد به یک جواب عجیب: پانیذ دختری ساده، دستوپاچلفتی، اما عجیبجذاب مخرج مشترک اوست. و نه یک عدد معمولی، بلکه یک مخرج بینهایت. پس یعنی چه؟ یعنی پانیذ فقط و فقط باید مال او باشد! با این منطق ریاضیوار اما کاملاً شخصی، ساتیار قدم به میدان میگذارد. اولین حرکتش؟ بوسهای ناگهانی، وسط محوطه دانشگاه، تا رقیب عشقی پانیذ را از میدان بهدر کند. و بعد؟ نقشهی خاص خودش را میکشد: دزدیدن پانیذ، نه برای آسیب، که برای اثبات یک چیز اینکه فرمول عشق هم گاهی به زبان ریاضی مینویسد، ولی با قلب معنا پیدا میکند. اما چیزی که ساتیار حساب نکرده بود، این بود که عشق، حتی وقتی منطقی بهنظر میرسد، همیشه غیرقابلپیشبینی است…
قسمتی از داستان رمان مگس
از پشت مبل به سمتم اومد کنار دستم سینی فلزی پیدا کردم گرفتم جلوی صورتم و جیغ کشیدم: برو گمشو آشغال حیوون!
حیوون جد و آبادته وایستا دختر! این بار نتونستم از دستش فرار کنم دستمو خونده بود. زورم بهش نرسید. از رو به رو کمرو گرفت تو بازوهاش و هرچی با سینی توی سرش می کوبیدم و دست و پا می زدم حریفش نشدم پرتم کرد روی تخت و خواست بیاد جلوتر که با کف پا کوبیدم به تخت سینه اش به عقب هولش دادم ساق پامو گرفت و به سمت چپ کشوند. با اونیکی دستش سعی داشت دست هامو که به سرو صورتش چنگ می کشید نگه داره صورتش که بهم نزدیک شد دوباره با سر کوبیدم بهش و این بار مستقیم به دماغش خورد. از درد صورتشو گرفت و کنارم روی تخت افتاد. سریع بلند شدم موهامو که عقب زدم چشمم به خون ریخته شده روی ملحفه کرم رنگ تخت افتاد.
دستی به پیشونیم کشیدم و فهمیدم چنان زدم بیچاره خونریزی کرده. نفس نفس میزدم و دست به کمر بالاسرش ایستاده بودم خیمه زده بود روی تخت و می نالید. ترسیدم دماغش شکسته باشه قدمی به جلو برداشتم چت شد؟ بچه سوسول
فکر کنم شکست لعنتی حقت بود. حالا کلید درو بهم میدی یا باز می خوای کتک بخوری؟ بیا ببینم چت شد؟ جلوتر رفتم هر دو دستش جلوی صورتش بود و ناله می کرد بهش که نزدیک شدم یک دفعه دست هاشو برداشت. توی صوتم جیغ کشید از ترس چسبیدم به دیوار خودش با صدای بلند می خندید. دماغش نبود. دهنش پر از خون شده بود با پشت دستش لب هاشو پاک کرد آخه جوجه تو فکر کردی زورم بهت نمی رسه؟ من اگر بخوام زمین بزنمت که برام کاری نداره از گوشه دیوار مثل طوطی به سمت خروجی می رفتم یک قدم فاصله باهام داشت دست چپش روی دیوار بود.
و هر قدمی من به سمت راست می رفتم کمی جلوتر می اومد واقعا درباره من چی فکر کردی؟ هان؟ اگه بخوام اذیتت کنم که می زنی زیر گریه تو غلط می کنی! واقعا چی شد پانیذ بی زبون انقدر وحشی شد؟ تازه دارم باهات حال میکنم. کم کم داشتم میترسیدم خودم خوب میدونستم زورم بهش نمی رسه دویدم سمت در و شروع کردم به کوبیدن و کمک خواستن با کلینکس خون بین دندون هاشو تمیز میکرد و به من میخندید خسته شدی یا هنوز می خوای ادامه بدی؟ بالاخره یکی صدامو میشنوه. این ساختمون خالیه هیچکس توش زندگی نمی کنه ولی ادامه بده داره از تلاشت خوشم میاد. دست هام درد گرفته بود. از حرص پا به زمین کوبیدم و مثل بچه ها :گفتم از کلاس افتادم خدا لعنتت کنه نمی کنی؟ خستم کردی صداشو زنونه کرد و ادای منو در آورد اوا خواهر مردم از خستگی جز جیگر بگیری ایشالله.
ساتیار! جون ساتیار بیا به جای کشتی گرفتن برات بگم چرا تو باید دوست دختر من باشی. خوب الان بگو. نمیشه وقت می گیره یه کم پیچیده است. ده دقیقه بهت وقت میدم بعدش باید درو باز کنی. تو در مقامی نیستی به من دستور بدی میتونی باهام کنار بیای یا…… یا چی؟ من از راه های غیر اخلاقی برای رام کردنت وارد بشم میل .خودته راستش من ترجیه می دم کوتاه نیای خیلی هیجان انگیز میشه نفسم بند اومد نکنه واقعا قصدش اینه؟ چه خاکی به سرم بریزم؟ شاید باید یه کم دست از تخس بازی بردارم فکرای شوم به سرش نزنه هر دوتا دستشو به حالت صلیب گذاشته بود دو طرف دیوار و منو بين در و خودش گیر انداخته بود هر کاری کنم حریفش نمیشم باشه باهات دوست میشم ولی…. نه دیگه بچه خر میکنی؟ من تا تضمین نگیرم قانع نمیشم مثلا چه تضمینی می خوای؟ می تونی خودت کلیدو برداری باز شروع نکن.