آیرل رمان
دانلود رمان های عاشقانه جدید و پرطرفدار جذاب
رمان غزال از Nia12 دانلود رایگان

رمان غزال از Nia12 با لینک مستقیم

دانلود رمان غزال از Nia12 کامل رایگان

ژانر رمان : اجتماعی

تعداد صفحات : 99

رمان غزال

خلاصه رمان : غزال، دختری که با یک تصادف، نه فقط حافظه‌اش، بلکه تمام تصویر ذهنی‌اش از خود را از دست می‌دهد. حالا او با هویتی نو متولد شده. دختری متفاوت با گذشته‌ای که دیگر به آن تعلق ندارد. اما فراموشی، همیشه نجات نیست. گاهی پاک شدن حافظه، فقط پرده‌ای‌ست روی حقایقی که آماده‌اند تا در لحظه‌ای نامنتظر، ضربه‌شان را بزنند. در دل این بحران هویتی، غزال باید انتخاب کند: زندگی با چهره‌ای جدید؟ یا روبه‌رو شدن با گذشته‌ای که ممکن است او را بشکند…

قسمتی از داستان رمان غزال

آب دهنمو قورت میدم که بچه رو یکم میاره بالا و من تازه میتونم قیافشو ببینم. پوست سرخی داره لب های کوچولو بینی کوچیک چشم هایی به رنگ طوسی و خیلی خوشرنگ و موهای طلایی که البته کچله ولی بعضی جاهای سرش مو پیدا میشه. ناخواسته دست دراز میکنم و مریم خانم بچه رو بغلم میده ساروم بغلش م اینقدر کوچیکه که میترسم از دستم بیفته و بشکنه مین به ظرف خیلی خیلی ظریفه و نرم خدای من چه بچه خوشگلی… چه حس خوبی داره که بغلش میکنم خم میشم و بوسه ای روی پیشونیش میذارم… عزیز ممممم نگاهم بالا میاد و روی مریم خانم و لبخند پر محبتش میشینه. هنوزم باور نکردم این فرشته همون دیتاییه که دایان و دنیا در موردش حرف میزدن قراره اینجا بمونه مریم خانم؟!

حمن خانم کمر درد دارن نمیتونن ازش مراقبت کنن دنیا خانمم که به پاش خونست به پاش شرکتشون موندن شما که حالتون خوب نیست سپردنش به من… متفکر و دینا به دست روی میل کنارش نشستم و گفتم: یه سوال دارم مریم خانم؟ چی دخترم؟ فکر کردین من به احمقم مریم خانم شما به من گفتید که دینا دختر دنیاست و حالا بهم میگین بچه ی دیان است. رنگش می پره و با تنه پته میگه حتما حواسم نبوده اشتباه گفتم خانم جان او گرنه بچه که پدر و مادرش عوض نمیشه؟ پروف می کنم و بحثو عوض میکنم چشم های دینا خیلی خوشرنگه یه کی رفته؟ خنده ی آروم و مصنوعی ای میکنه و میگه حمن خانم چشم هاش طوسیه حمن خانم این و را نمیاد عروسشو ببینه ؟ از روی میل بلند میشه و سرشو می اندازه پایین

و آروم میگه: نمیدونم خانم الیچه رو بدین من اذیتتون میکنه. نمیکنم تو برو من دارمش… این لحن عصبی ناشی از دروغهاییه که راه به راه اعضای خانواده دارن تو گوشم فرو میکنن خیره میشم به دینا کوچولو لبخند پر رنگی روی لبم میشینه و همه چیزو فراموش میکنم این بچه منبع آرامشه خم میشم و بو میکشم. بوی شیر میده عزیز همهم حین اینکه خیره به چشم های خوش رنگشم آهسته میگم تو کی هستی دینا خانم؟ هان؟ دنیا آلبوم به دست کنارم میشینه و آلبومو جلوی روم میذاره و شروع به حرف زدن میکنه اینا عکسای عروسیتونه اذر پارسال بود. یادش بخیر صفحه های البومو ورق میزنم و رد میشم متعجبم از اینکه لبخند روی لیم نیست. همه ی عکس ها رو زیر ذره بین می برم. خیر خبری از لبخند نیست.

اما برعکس من روی لب دایان همه جا لبخنده اما لبخند اون هم زیادی غیر طبیعیه…با دیدن به زن مسن اما فوق العاده زیبا رو به دنیا میگم این خانمه کیه؟؟ مادرم صمن خاتم خیره به صورت ضمن خانم توی عکس میشم. پوست چروکیده اما سفیدی داره چشم هایی طوسی عین چشم های دینا داره و بقیه اعضای صورتش هم خوبه موهاش هم مشکیه. البته رنگ کرده ورق میزنم به صفحه بعد به زن و مرد با لبخندهایی واقعی قبل از اینکه چیزی بپرسم دنیا سریع میگه خواهرم دیانا و شوهر خواهرم حامد اما دیانا… چشمهای رنگی داره وای خدای من چرا از چشم هاشون مثل مداد رنگیه ضمن خانم که طوسیه دایان که زاغه دیانا که رنگش مشخص نیست چیه و دنیا هم که چشم هاش قهوه ای پر رنگه و موهاش قهوه ای اما دبانا چشم های رنگی موهای مشکی و بینی نسبتا خوب دارد…

مشخصات کتاب
  • نام کتاب: غزال
  • ژانر: اجتماعی
  • نویسنده: Nia12
  • ویراستار: آیرل
  • تعداد صفحات: 99
  • منبع تایپ: آیرل
لینک های دانلود
  • 7 بازدید
https://ayrelroman.ir/?p=11176
لینک کوتاه مطلب:
برچسب ها
موضوعات
آخرین نظرات
نماد اعتماد
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " آیرل رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.