دانلود رمان عشق در نمیزنه از فاطمه زره پوش کامل رایگان
ژانر رمان : عاشقانه، اجتماعی
تعداد صفحات : ۴۱۰
خلاصه رمان : داستان در مورد دختری به اسم رهاست که همیشه غرور توی زندگیش حرف اول رو میزنه و همیشه در برابر پسرا کوه غرور بوده و در این ۶ داستان با پسری از جنس خودش، یعنی مغرور و متنفر از جنس مخالف خودش برخورد میکنه این برخورد بر اثر یه تصادف به وجود میاد و باعث میشه این دو تا سر راه هم قرار بگیرن و با هم همکار بشن و از همین جاست که…
قسمتی از داستان رمان عشق در نمیزنه
گوشیم رو قطع کردم و انداختم روی صندلی شاگرد که افتاد رفت پایین ، گفتم ولش کن حالا خواستم پیاده شم برش میدارم که همون موقع زنگ خورد ، ای تو روحت حالا الان باید زنگ می خوردی ؟! جلوم رو نگاه کردم سرعتم رو یه کم، کم کردم و دولا شدم گوشی رو برداشتم،
تا به خودم اومدم دیدم یه صدایی شنیدم سرم رو آوردم بالا ببینم چی شده که دیدم بعله خوردم به یه ماشین، تو شُک بودم یه نگاه به گوشیم انداختم دیدم مهسای بیشور کرم ریخته تک زده اذیت کنه، حالا اینو ولش کن وای بدبخت شدم خواب می دیدم یا بیدار بودم؟ ماشینی که بهش زده بودم
یه آودی مشکی بود. ماشینت توحلقم، حالا خوبه بیمه داشتم. همینجوری داشتم فکر می کردم که دیدم واو راننده اش از خود ماشین آنتیک تره !! یه پسره قد بلند هیکلی، ازاون مانکنا، موهای مشکی ، دماغ متناسب روبه بالا، لبای غنچه ای، چشماش رو هنوز نتونسته بودم ببینم چون عینک دودی زده بود.
موهاش هم از این مدلا که وسط بلنده کناره های مو کوتاهه بود بعد از چند لحظه به خودم اومدم و از ماشین پیاده شدم ببینم چه غلطی کردم، چه بلای آسمانی برسر من نازل شده !! اومدم کنار اون پسره وایسادم که دیدم پسره عینک دودیش رو درآورد، به به چشمانش، همچو عسل عسلی بود !