دانلود رمان جان من است خنده شیرین تو از معصومه طاهری کامل رایگان
ژانر رمان : عاشقانه، اجتماعی، معمایی
تعداد صفحات : 3588
خلاصه رمان : داستان حول زندگی یاس که استعداد عجیبی در طراحی دارد و خانواده اش میچرخد .. یاس که برای شرکت معروفی در حوزه طراحی درخواست داده با هیجان در حال آماده کردن خودش برای شرکت جدید است غافل از اینکه رییس این شرکت همان….
قسمتی از داستان رمان جان من است خنده شیرین تو
سعی می کردم با اراده بیشتری جلوی چشمانم را بگیرم ..و تا حدودی هم موفق شده بودم .. اما با واکنش های او در برابر رفتار گستاخانه ام… حس عجیبی مرا فرا میگرفت و قلبم را به تپیدن وا می داشت .. اهنی اما .. با خود میگفتم چیزی نیست و به زودی به همه ا عادت میکنم … اما .. امشب .. اما .. امشب .. لحظه ای که چشمان او را دیدم و قلبم را در آسمان ها یافتم .. نفس های اورا احساس کردم .. یاقوت های کهرباییش را در پی جستجوی حالم دیدم و شاهد فریبندگی آنها از نزدیک بودم .. با خود گفتم که وای بر من … من احمق نبودم .. من از او خوشم آمده بود و شاید شاید داشتم عاشق میشدم … و این وحشتناک بود .. من عاشق کارم در شرکت او بودم و “شروع” این حس.. یعنی “پایان” کار من در آنجا …
برای جلوگیری و مخفی کردن این حس هزاران دلیل داشتم … چنین حسی جزو بدترین مشکلات کاری میشود و به تمام زحمت ها .. تلاش ها .. مهارت ها .. و اخلاقت و حتی تمرکز و حواست گند می زند .. مشکل فقط همین نبود و من نگران سپیده نیز بودم .. اب نمی توانستم به بی ظرفیتی ام ادامه دهم .. زیرا با هر برخورد او در جمع های خویشاوندی … به حتم فامیل های آرمان مرا هول می پنداشتند و فکر می کردند با رفتار هایی که نشان میدهم.. سعی در زدن مخ او دارم .. به هر حال همه به اندازه او با شخصیت نبودند که در مقابل واکنش هایی که از نظر خودم نیز وحشتناک بودند صبوری کنند .. که این برای من اهمیت نداشت اما تاثیرش بر زندگی اینده سپیده بسیار برایم مهم بود ..
زیرا آدمی همین است .. و ممکن است تنها به سبب خواهر کسی مانند من بودن او را شایسته آرمان نبیند .. شاید برخی ها مهم بودن اطرافیان و فامیل ها را در زندگی درک نکنند اما من میدانم .. شاید برخی ها مهم بودن اطرافیان و فامیل ها را در زندگی درک نکنند اما من میدانم .. ممکن است کوچک ترین حرف فامیل های از قضا عزیز .. بزرگترین تاثیر را در زندگی انسان بزارد… ام حرف مردم دست من نیست ا کمترین کاری که برای خواهرم در مقابل بی نهایت لطف هایی که کرده میتوانم انجام دهم …. این است که سپیده را در مقابل عزیزان همسری که عاشقانه دوستش دارد از خواهری با خودم شرمنده نکنم . و شاید دلیل دگرش هم این بود که .. تمام این رفتار ها … حس ها .. تپیدن ها.. خلسه ها.. و واکنش ها یک طرفه بود ..