رمان بعد از آن (جلد اول مجموعه افتر) از آنا.تاد دانلود رایگان

رمان بعد از آن (جلد اول مجموعه افتر) از آنا.تاد با لینک مستقیم

دانلود رمان بعد از آن (جلد اول مجموعه افتر) از آنا.تاد کامل رایگان

ژانر رمان : عاشقانه، بزرگسال، درام، خارجی، رمانتیک، داستانی

تعداد صفحات : 1098

خلاصه رمان : تسا یانگ، دانشجوی ۱۸ ساله‌ایه که همه فکر می‌کنن زندگی‌اش رو از روی دفتر برنامه‌ریزی نوشته. نمره‌های عالی، یه دوست پسر مودب و آینده‌ای بی‌دردسر… اما خب، همه‌چی همیشگی نمی‌مونه! همه‌چیز وقتی خراب شد که هری، پسر بد دنیای تسا، سر و کلّه‌اش پیدا شد. پر از تتو، گوشواره، و یه لبخند دردسرساز! از اون لحظه، برنامه‌ریزی‌های دقیق تسا با یه لبخند شیطون بر باد رفت…

قسمتی از داستان رمان بعد از آن (جلد اول مجموعه افتر)

نوا در برابره هری خیلی کوتاه و هری جلوش کم نمیاره و حتما میبره. چه گندی تو زندگیم داره اتفاق میوفته. چرا باید نگران دعوا کردن هری و نوا باشم؟ ” هری تورو خدا فقط برو. ما بعدا دربارش حرف میزنیم ” اینو گفتمو نوا سرشو تکون داد ” درباره ی چی حرف بزنین ؟ اینجا چه خبره تسا؟ ” نوا حرفمو قطع کرد. وای خداااا ” بهش بگو. زودباش بهش بگو دیگه ” هری گفت. باور نمیکنم اون داره اینکارو میکنه. میدونم اون چقدر عوضیه ولی نه دیگه انقد. دیگه داره شورشو در میاره ” بهم چی بگی تسا؟ ” نوا گفت ” هیچی . اینکه من تو خونه ی لیام و هری موندم دیشب ” دروغ گفتم. سعی کردم تو چشای هری نگاه کنم و امیدوارم بودم اون تموم کنه ولی اون زود به یه طرف دیگه نگاه کرد ” تسا زود بهش بگو وگرنه خودم میگم ” هری داد زدو من شروع کردم به گریه کردن ” نوا..من ..منو هری با هم … ” شروع کردم به گفتن و هری خیلی از خود راضی بنظر میرسید.

من باورم نمیشه دیشبو با اون گذروندم. دیشب من حس عالی داشتم ولی میدونستم آخرش اینجوری تموم میشه. ولی نمیدونستم انقد بد میشه ” وای خدای من ” نوا با صدای بریده اینه گفت و چشاش پر از اشک شد. من چطور تونستم باهاش همچین کاری کنم؟ چه فکری داشتم میکردم؟ نوا خیلی مهربونه و هری اونقد عوضیه که مجبورم کرد درباره ی خودمون به نوا بگم اونم جلوی خودش. نوا دستشو گذاشت رو پیشونیش و سرشو تکون دادو گفت ” چطور تونستی تسا؟ بعد از این همه مدت که با هم بودیم؟ از کی شروع شد؟ ” اشک از چشای آبیش افتاد. من هیچوقت همچین حس وحشتناکی نداشتم.من باعث اون اشکا شدم. به هری نگاه کردمو بعد به نوا. تنفرم نسبت به هری بیشتر شد و بجای اینکه به نوا جواب بدم رفتم سمت هری و محکم هلش دادم. هری تعادلشو از دست داد و پرت شد عقب ولی خودشو تونست نگه داره و نیوفته “.

نوا. من متاسفم. اصلا نمیدونم داشتم چه فکری میکردم ” داشتم راستشو میگفتم. واقعا نمیدونم چه فکری کردم من فکر میکردم هری میتونه خوب بشه و شاید بتونم با نوا بهم بزنم و با هری قرار بزارم. من چقد احمقم؟ یا اینکه باید واسه همیشه از هری دوری کنم و اجازه ندم نوا بفهمه بین منو هری چی گذشت. مشکل اینجاست که من از هری نمیتونم دوری کنم. من دیگه خیلی پیش رفتم .خیلی بهش نزدیک شدم و اونم معطل نکردو زود منو به سمت خودش کشید هردوتاش فکر مسخره و احمقانه ای بود ولی من از وقتی که هری رو دیدم تصمیمای درستی نگرفتم ” منم نمیدونم تو به چی فکر میکردی. حتی دیگه نمیخوام بدونم نوا داد زدو از اتاق رفت بیرون و درو محکم بست ” نوا تورو خدا صبر کن داد زدمو دنبالش دوییدم. هری دستمو گرفت و سعی کرد منو برگردونه ” به من دست نزن.

من نمیتونم باورت کنم. تو خیلی پستی هری ” سرش داد زدم و دستمو کشیدم عقب. دوباره هلش دادم. من تاحالا تو عمرم کسی رو هل نداده بودم.بجز هری . اونم دوبار ” اگه بری دنبالش دیگه همه چیز تموم میشه ” اینو گفتو من دهنم باز موند.چی تموم میشه؟ ” تموم میشه؟ چی تموم میشه؟ بازی کردن با احساساتم؟ ازت متنفرم !! تو نمیتونی چیزی رو تموم کنی وقتی اصلا شروع نشده ” اینو گفتم ولی دیگه داد نمیزدم. دستاشو گذاشت کنار تنش و دهنش باز شد یه چی بگه ولی نگفت ” نوا ” صداش کردمو و از اتاق رفتم بیرون. تو راهرو دوییدم و بالاخره رسیدم بهش. اون فهمید دارم میام سمتش و تندتر راه رفت ” نوا خواهش میکنم گوش کن. من خیلی خیلی متاسفم. من مشروب خوردم. میدونم این اصلا عذر خوبی نیست ولی من.. ” اشکامو پاک کردمو حالت صورتش نرم شد ” من دیگه نمیتونم به حرفات گوش بدم… “