رمان آرا از فاطمه کاکاوند دانلود رایگان

رمان آرا از فاطمه کاکاوند با لینک مستقیم

دانلود رمان آرا از فاطمه کاکاوند کامل رایگان

ژانر رمان : عاشقانه

تعداد صفحات : 72

خلاصه رمان : آرا هفده سالشه. دختری باهوش، جدی، و سخت‌کوش که فقط یک مسیر برای زندگی انتخاب کرده است: درس، تلاش، و ساختن آینده‌ای روشن. اما همه‌چیز وقتی بهم می‌ریزه که شاهین، پسری جسور و سمج، بی‌مقدمه وارد زندگی آرای منظم و حساب‌شده می‌شه. این ورود ناخواسته، مسیری رو آغاز می‌کند که هیچکدومشون انتظارشو نداشت…

قسمتی از داستان رمان آرا

از چی بترسم؟ -از تنهایی دونفره بامن +نه بهت اعتماد دارم فک میکنم یه ده سالی هست میشناسمت بهم حس اعتماد میدی باصدای بلندی گفت -آخ من فدای اون زبونت دلربا این دل بیچاره ی من سنگکوب میکنه بخدا همینجوری هم صبح تا شب همش بهونتو میگره دیگه دلبری کنی آخر این ماه عروسیه خندم گرفت ب مسخره بازیاش -بخند بخند دور دور توعه ک ب ریش خودمو و دلم بخندی +کجا میریم؟ -خونم +چی؟ خونت چرا؟ -چته اعتماد داشتی +الانم دارم اصلا بهتر ک بریم خونت چون بیرون احتمال داره پسرا یا فامیل و دوست آشنا باهم ببینن مارو سری تکون داد -پس پیش به سوی خونمون ذوق زده شدم از کلمه خونه بعد از اینکه رسیدیم غذا ها رو برداشت و دزدگیر ماشینشو زد بعدم جلوی در یه خونه ی آپارتمانی خیلی بزرگ کلیدو دراورد و انداخت +خونت توی این ساختمونه -خونمون بله.

+فعلا ک معلوم نیس چی بشه -معلومه حیف یه دلربایی بهم خیلیی اعتماد داره وگرنه از الان شیطون داره گولم میزنه +بخوای بخاطر خودت پای شیطونه بدبخت رو بکشی وسط و گردن اون بندازی و کاری کنی میرم ک میرم – بیا برو بابا تهدیداشو تو رو خدا با دهن کجی ادامو دراورد میرم که میرم -تو فوق آخرش من بذارم جایی بری تا این آشپزخونس یه چایی دم کنی بعدشم باز بغل منی +خیلی بی ادبی -میتونی ادبم کنی ! +آجر اولت خرابه درست نمیشی بلند خندید و کلید انداخت به واحدش به محض ورود حس کردم اومدم آشغال دونی بوی بد کلی لباس توی همه جای خونه سرامیکای چرک مرده آشپزخونه ک کلا منفجر بود من حتی دلم نمیومد برم تو +شاهین -ببخشید آراجونم بی زنی یه همچین شکلیه. +حالم داره بد میشه دستشویی کجاست؟ – در روبرو خوبی؟؟

اعق + رفتم دستشویی ولی با رفتنم حالم بدتر شد دستشویی بویی از گوه بدتر میداد با کاشی های چرک مرده حالم وا بد شده بود -آرا عزیز دلم خوبی چت شد یهو؟ ایب از دستشویی بیرون اومدم و گفتم یه سری چیزا لازم دارم سریع بخر -پریودی؟ چشام داشت از کاسه در میومد +بیشعور -خب چیه سوال کردم؟خب چی میخوای بخری من بدون توجه ب اون بیشعور دفترمو بیرون کشیدم یه عالمه مواد شوینده نوشتم دادم دستش ک بخره -آرا ولمون کن سر جدت بذار یه امروزی پیشمی سیر شم ازت +من حالم بهم خورد از خونت هر سری بیام همینطوری میشم برو بخر بیار تا با کمک هم تمیز کنم خندید +چته؟ -هر سری که بیای؟ تازه متوجه سوتیم شدم +اگه امروز تموم شد ک شد نشد فردا هم میایم تمیز کاری تلفنشو دراورد زنگ زد ب مامانش از مکالمش مشخص بود ازش خواست.

دو تا خانم تمیز و کارکشته بیان کمک نیم ساعتی بود ک فقط لباساشو جمع میکرد که شاهین اومد همراهشم دوتا زن همسن مامانم بود که دلم واسشون سوخت بعد از سلام احوال پرسی با خانما هرکی رفت سمت کاری +شاهین چرا این همه زیاد خریدی این همه شوینده زیاد -دیدم وسواس داری گفتم اینا وسوست کنه همش بیای خونمون +من از کثیفی بدم میا وسواس نیستم -خب میخوای چیکار کنی؟؟ +من لباسارو جمع کردم کت هاتو بده خشک شویی بقیه هم رنگبندی کردم توی لباسشویی -بیا من قریونت این همه سلیقه و کدبانویت بیا غذا بدم بهت وسط کار قندت نیوفته عشقم +کدوم کار؟ بلند خندید و طولانی مشتی ب شونش زدم + منحرف -بخدا که تو منحرفی من وسط اون کار بهت معجون میدم عشقم +بی شعور بی حیا برو کنار اصلا غذا نمیخورم -بیا ناز نکن دیگه هیچی نمیگم.