دانلود رمان آخرین دفاع اثر آذر یوسفی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم
رهامِ مغرور، برای انتقام از منصورِ ارجمند، دست روی دخترِ دردانه اش نازگل میگذارد، نازگلِ بی تجربه و ۱۸ ساله را به شدت عاشقِ خودش میکند و در اوجِ عاشقی، با وجودِ اینکه قلبش برای نازگل لرزیده، ترکش میکند، درست لحظهای که فکر میکند، با نابود کردن نازگل، از منصورِ ارجمند انتقام گرفته، خبرِ نامزدیِ نازگل را میشنود و این در حالیه که نامزد نازگل، برادرِ دوقلوی خودشه است …
خلاصه رمان آخرین دفاع
سر جایم نشستم و روهام را از پشت بغل کردم سرم را روی شانهاش گذاشتم و یک دل سیر گریه کردم کاش آن شب هیچ چیز نمیشنیدم. ۳روز تمام خودم را به بیخیالی زده ام وگرنه مغزم از سوالات درهم و عجیب، فاصله ای تا متلاشی شدن ندارد. احساس کردم سرعت موتور کم شده است سرم را که بلند کردم نزدیک به خانه یمان بودیم. سر کوچه یمان که رسیدیم گفتم: منو همینجا پیاده کن. ایستاد از موتور پیاده شدم و کلاه کاسکت را از سرم برداشتم کلاه را به سمتش گرفتم و با صدای آرامی گفتم: ممنون. -بابت چی؟ بدون نگاه کردن به چهره اش شانهای بالا انداختم. -همه چی شب خوبی بود؛
یعنی از شبای دیگه زندگیم خیلی متفاوت تر بود! -حالا چرا سرتو کردی تو یقت؟ تا به حال با هیچ پسری به این اندازه صمیمی نشده بودم و کمی خجالت زده بودم. سرم را به سختی بالا آوردم به چشمای عسلی رنگش نگاه کردم: خوبه؟ انگار در فکر بود یکمرتبه پرسید: من چرا اینجام؟ چشم هایم گرد شدند. -ینی چی؟ گناهش جور خاصی بود. فقط و فقط به چشم هایم خیره نگاه میکرد و انگار در فکر بود. نمیدانم چرا یک مرتبه ضربان قلبم بالا رفت! لعنتی چرا اینطور نگاه میکرد؟ -دختر جالبی هستی! -ها؟! دستش را به گوشه لبش کشید انگار وقتهایی که خنده اش میگرفت یا عصبانی
میشد این کار را میکرد. حالا دقیقا کدام حالت را داشت؟ -فکر کنم باید بهت بگم بامزهی خنگ بامزهی زشت زیاد بهت نمیاد. چشم غره ای برایش رفتم که گفت: نمیدونم الان چه جوری اینجا ایستادم راستش اصلا نمیخواستم بیام یه دختر بچه تهدیدم کرده بود که اگه نیام یعنی ترسوام خب باشم! مگه مهمه؟! ناخن هایم در کف دستم فرو رفتند، باز داشت مسخرهام میکرد: ساعت نزدیک ۱۲ بود که از مهمونی اومدم و یهویی یاد قرارمون افتادم با خودم گفتم دوتا کوچه پایین تر اومدن که زیاد سخت نیست. دستی به ته ریش کوتاهش کشید و با چشمهایی ریز شده پرسید: ولی جدی کارتو درک نمیکنم …
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " آیرل رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.