آیرل رمان
دانلود رمان های عاشقانه جدید و پرطرفدار جذاب
رمان بانوی قصه های شب از مریم اسدی دانلود رایگان

رمان بانوی قصه های شب از مریم اسدی با لینک مستقیم

دانلود رمان بانوی قصه های شب از مریم اسدی کامل رایگان

ژانر رمان : عاشقانه

تعداد صفحات : 138

رمان بانوی قصه های شب

خلاصه رمان : دختری شاعر، مثل شیشه اما نشکن! دختری متاهل که ناخواسته مرد دیگری را اسیر خود می کند، نگاهش وصل چشمان سمج مردی افتاد که از ابتدای محفل خیره ی او شده بود! می خواست باغیض نگاهش کند تا بلکه از رو برود اما ای کاش نمی شد! مغناطیس این مرد به قدری قوی بود که فقط توانست ماتش شود! زمان لحظه ایی از حرکت افتاد. صدای کوبش قلبش را در گوشش می شنید، نفسش داد ریه هایش را نمی داد. مثل غریقی دست و پا می زد تا هواگیری کند! نگاه این مرد مبارز می طلبید و او توانایی این رزم را نداشت!

قسمتی از داستان رمان بانوی قصه های شب

هیچ جوکرشو و حامد آهنگی و حسن ریوندیی نمی توانست گره ی بین دوابرویش را باز کند! انگار از روز ازل اخم با چهره اش عجین شده بود! پیراهن خاکالودش را از تن درآورد و گوشه ایی پرتاپ کرد، بوی تند ،عرقش حال سپیده را به هم زد ولی به روی خودش نیاورد و خسته نباشیدی زیرلب گفت که بی جواب ماند. سروصورتش را زیر شیر آب گرفت و مثل همیشه پاگرد را خیس کرد کاری که کفر سپیده را در می آورد. تهچین لوبیا پخته بود دوغ و سبزی را کنار دیس گذاشت. برای اینکه سر صحبت را باز کند گفت امروز اوسا مزدت رو داد؟

این چندرغاز- که دردی از ما دوا نمیکن. لقمه اش را با چند قلب دوغ پایین دادوگفت تف به گور اون عموی عوضیم کنن که میبینه ما تو چه حالو وذاریاتی هستیم محلمون نمیده یادته دوماد فلک به سر زدش تا اومد خونه بخره چطور از کویت براش پول جور کرد؟ می بینه ما مستاجریم اینطور توی خون خودمون غلتونیم محل سگ بهمون نمیذاره.مثل همیشه از زمین و زمان گله داشت فقر گریبانش را گرفته بود و داشت دین و ایمانش را به باد داد! گوش سپیده از این پرخاشها پربود برگ ریحونی برداشت
و گفت خدا بزرگه اینقدر حرصو جوش نخور می ترسم سکته کنی! سکته- کنم ازین زندگی نکبتی راحت بشم.

وقتی اینطور از همه میبرید قلب سپیده به درد می مثل آتشفشان میخواست منفجر شود اما باز مرهم صبر را در پوش خشمش کرد و گفت دلت میاد اینو بگی؟ یعنی من برات مهم نیستم. آتشش کمی خوابید و نگاهی به صورت معصوم او انداخت و گفت تو زندگیت بامن خوشی ندیدی که خمیازهایی کشید و همانجا پای سفره دراز شد! سپیده هم در آغوشش خزید و سرروی بازویش گذاشت همین کار اعصابش را آرام تر کرد و گفت بچه خوابه؟ سرش را به حالت تایید تکان داد
دستش لابه لای موهای فر سپیده چرخ خوردو گفت امروز چقدر هزینه کردی؟ رفتم در مونگاه ،بیمه دکتراش چیزی حالیشون نمیشه …

مشخصات کتاب
  • نام کتاب: بانوی قصه های شب
  • ژانر: عاشقانه
  • نویسنده: مریم اسدی
  • ویراستار: آیرل
  • تعداد صفحات: 138
  • حجم: 1 مگابایت
  • منبع تایپ: آیرل
لینک های دانلود
  • 345 بازدید
https://ayrelroman.ir/?p=4723
لینک کوتاه مطلب:
برچسب ها
موضوعات
آخرین نظرات
نماد اعتماد
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " آیرل رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.