آیرل رمان
دانلود رمان های عاشقانه جدید و پرطرفدار جذاب
رمان دمپایی از پریسا غفاری دانلود رایگان

رمان دمپایی از پریسا غفاری با لینک مستقیم

دانلود رمان دمپایی از پریسا غفاری کامل رایگان

ژانر رمان : عاشقانه، اجتماعی، معمایی

تعداد صفحات : 512

رمان دمپایی

خلاصه رمان : او تصور می‌کرد زندگی‌اش با آرش، تنها پسر یک خانواده‌ی آبرومند، امن و آرام خواهد بود. اما آرامش ظاهری، جایش را به درگیری‌های خاموش داد؛ اختلاف‌ها بیشتر شد، تا جایی که تصمیم به جدایی گرفتند. آرش برای مدتی به سفر می‌رود، و دختر در این میان برای یک چکاپ ساده به مطبی مراجعه می‌کند… اما آن‌جا، همه‌چیز تغییر می‌کند. بیهوش می‌شود و وقتی به هوش می‌آید، چیزی از آن روز را به خاطر ندارد. چند هفته بعد، متوجه بارداری‌اش می‌شود. بی‌آنکه بداند، قربانی یک توطئه شده؛ نطفه‌ای در بدنش کاشته شده، بدون اطلاع و رضایت. تصور می‌کند بچه متعلق به آرش است، اما با پیش آمدن یک اتفاق دردناک، از او جدا می‌شود. حالا، میان حقیقت و دروغ، عشق و خیانت، و خاطره و توهم گیر افتاده است. و باید برای نجات خودش و شاید فرزندی که هیچ‌گاه نخواست راهی پیدا کند…

قسمتی از داستان رمان دمپایی

کار خوبی نکردی دختر! دراز کشیدم و بی حوصله و غمگین گفتم:( گفتم که حالم واسه مهمونی رفتن خوب نبود) چنان با غیظ و ناگهانی مچ دستم را کشید و بلندم کرد که تا چند ثانیه سرم گیج میرفت. -مهمونی؟ از کی تا حالا خونه پدرشوهر مادرشوهر شده مهمانسرا که تو مهمونش باشی!؟ نگار اگه پدر مادرتو نمیشناختم میگفتم بهت یاد ندادن که خونواده چه جایگاهی داره…خونه عمه ت -مادرشوهرت- خونه غریبه ست مگه؟ مچ دستم را بهت زده از میان دستش بیرون کشیدم. -منظورم این نبود… -هر چی که بود..خستگی ماسید رو تنم با این استقبال گرمت. و بلافاصله بلند شد و همانطور که به سمت حمام میرفت ، گفت:( میخوام ریش بزنم یه کم طول میکشه تو بخواب..) سری تکان دادم و دوباره دراز کشیدم. قدمی به عقب برگشت و بالشتش را از روی تخت برداشت و در مقابل نگاه های سنگین من گفت…

( کارم تموم بشه ، تو هفت تا پادشاهو خواب دیدی..نمی خوام با تکون ِ تخت بیدارت کنم..شب به خیر) نفسم میان گلویم گره خورد و با چشم هایی که بی دلیل میسوخت خیره خیره نگاهش کردم؛ از رفتنش به اتاق پذیرایی و برگشتنش بدون بالشتی که احتمالا روی کاناپه جا داده بود و به حمام رفتنش. نگاهم آنقدر سوخت تا چشم از در حمام برداشتم. بغضی به اندازه توپ تنیس میان حلقم نشسته بود که نه پایین می رفت و نه می ترکید. با تمام وجودم حقارت و زبونی را حس میکردم. این مرد، این مرد، نام اقلیمی و جبروتش ، برایش از هر فریبنده ای فریبنده تر بود..حتی از ماهی که به قول خودش میان رختخوابش بود…برای لحظه ای حتی از همایون اقلیمی هم متنفر شدم..از عمۀ کم شعورم و از آرشِ…نمی دانستم چه بگویم؛ آرش نامرد؟ آرش نامهربان؟ آرش دروغگو؟ آرش خیانت کار؟ آرش بی معرفت؟ ..نمی دانستم.

تمام چند روز گذشته میان ذهنم قدم رو می رفتند و گنگ تر و فلاکت زده نشسته بودم و زانوی غم را به آغوش کشیده بودم. دلم از تندی های نابجا و غیر منطقی آرش به درد آمده بود و مرتب در سرم این حقیقت می چرخید که سرش در توبره دیگری مشغول است که با هر بهانه ناچیزی، جدلی ناراحت کننده درست میکند و مرا می رنجاند. و گرنه کدام عاشقی با هر تقی ، انفجار راه می انداخت که آرش راه می انداخت. غرورم را که با عکس های دلفریب دو نفره اش شکسته بود، اعتمادم را که با نامردی اش نسبت به پریسا از بین برده بود و شاید بدتر از همه با رفتارهای غیر منطقی اش دل خوشم را سیاه کرده بود! بدون آنکه بتوانم بخوابم از جایم بلند شدم. بس بود هر چه سکوت کرده بودم و حرف شنیده بودم. سکوت برای حفظ کدام زندگی؟ زندگی ای که بر روی حباب بنا شده بود؟!!

عکس هایی که مثل مجرم ها زیر یکی از کابینتها مخفی کرده بودم ، با دست های لرزان بیرون کشیدم و کلیدی که پریسا به رویم انداخته بود ، برداشتم و وسط پذیرایی نشستم. مثل مرتاض های در حال عبادت مدارکی که دست ها و حتی قلبم را می لرزاند دور تا دور خودم چیدم و میانشان به ذکر گفتن مشغول شدم تا امشب به خیر بگذرد و همزمان منتظر به اتاقمان چشم دوختم تا آرش از راه برسد. قلبم از آرامش قبل از طوفانی که لحظه به لجظه نزدیک تر میشد، به کوبشی سرسام آور افتاده بود و دست هایم خیس عرق شده بود. انگار این من بودم که قرار بود با مدارکی انکار ناپذیر متهم بشوم. سرم را به زیر انداخته بودم و به معنای واقعی ثانیه ها را می شمردم. -چی شده؟ میان حوله زیتونی و کلاهش، به اندازه روح دست نخورده یک کودک، بکر و معصوم به نظر می رسید. -بیا اینجا با تردید به سمتم قدم برداشت و درست بالای سرم ایستاد.

مشخصات کتاب
  • نام کتاب: دمپایی
  • ژانر: عاشقانه، اجتماعی، معمایی
  • نویسنده: پریسا غفاری
  • ویراستار: آیرل
  • تعداد صفحات: 512
  • حجم: 2 مگابایت
  • منبع تایپ: آیرل
لینک های دانلود
  • 57 بازدید
https://ayrelroman.ir/?p=11977
لینک کوتاه مطلب:
برچسب ها
موضوعات
آخرین نظرات
نماد اعتماد
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " آیرل رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.