آیرل رمان
دانلود رمان های عاشقانه جدید و پرطرفدار جذاب
رمان ثانیه های امید از shrn zynab دانلود رایگان

رمان ثانیه های امید از shrn zynab با لینک مستقیم

دانلود رمان ثانیه های امید از shrn zynab کامل رایگان

ژانر رمان : عاشقانه

تعداد صفحات : 1867

رمان ثانیه های امید

خلاصه رمان : من، دختری از دل تاریکی‌ها… ربوده‌شده، فروخته‌شده، گم‌شده در میان بوی تعفن انسان‌فروشی. جان دادم و جان گرفتم. در آستانه‌ی مرگ، چشم در چشم سایه‌ها، زنده ماندم. و در میانه‌ی این کابوس بی‌پایان، دل به کسی بستم که آتش تمام زخم‌ها از او بود. همان‌که خنجرش قلب هزار دختر را شکافت. اما قصه مرا به جایی کشاند که عقل نمی‌پذیرفت: از بردگی به تاج‌گذاری در دنیای مد و فشن. این رؤیا نبود؛ خود معجزه بود. کاش واژه‌ی “شانس” به کام دیگران هم می‌نشست… کاش من تنها نجات‌یافته‌ی این قصه نبودم.

قسمتی از داستان رمان ثانیه های امید

دست صدرانو رو شونم حس کردم با این فکرا خودتو اذیت نکن. تو تمام ماجرارو نمیدونی با هجوم فکرای آزاردهنده ای به سرم چشمامو به هم فشردمو دستمو مشت کردم نکنه نکنه بهش دست درازی کرده باشه؟؟! قسم میخورم اگر دست کثیفش به نازلیم خورده باشه زنده زنده آتیشش میزنم اون بی شرفو..! هم اونو هم آیلی روا از جام بلند شدم که صدران گفت کجا میری؟ سیگارو توی جا سیگاری خاموش کردمو لب زدم خاموش کردمو لب زدم میرم بخوابم.. سرم داره میترکه سرشو تکون داد و متفکر گفت اون دختره کجا میخوابه؟ با خستگی گفتم _کجا بخوابه؟ یدونه اتاق مونده… همونکه ته راهرو… لیوان مشروب دیگه ای ریخت و انگار تازه حواسش جمع شده باشه گفت آها پس یادم رفته بهت بگم.. شوفاژ اون اتاق خرابه با وضعیتی هم که فعلا داریم نمیتونم واسه تعمیر کسی رو بیارم!

شونه ای بالا انداختم به من چه؟! به سمت طبقه بالا رفتم دستمو روی دستگیره اتاقم گذاشتم که صدای صدران از طبقه پایین به گوشم رسید شونه ای بالا انداختم به من چه؟! به سمت طبقه بالا رفتم دستمو روی دستگیره اتاقم گذاشتم که صدای صدران از طبقه پایین به گوشم رسید که داد میزد: اون دختره تا صبح یخ میزنه… گردن خودت… دندون قروچه ای کردم و زیرلب حرص زدم به جهنم! داخل اتاقم شدمو روی تخت دراز کشیدم…. با کلافگی برگشتمو دوباره به پهلوی چپ خوابیدم یکی دو ساعتی بود که پهلو به پهلو میشدم ولی عجیب امشب بیخوابی به سرم زده بود و… نمیخواستم قبول کنم دلیلش دختریه که تو فاصله چند اتاق با من از زور سرما نمیتونه بخوابه عاصی دستمو بین موهام کشیدم حق با صدران بود! با تجاوز به آیلی، زخم کهنم خوب نمیشد!

فعلا باید کاری میکردم تا بهم اعتماد کنه روی تخت نشستم و نفس عمیقی کشیدم بی توجه به حس درونیم که ساز مخالف میزد با خودم تکرار کردم. من فقط میخام ازشون انتقام بگیرم. کارم دلیل دیگه ای نداره از روی تخت بلند شدم و بی توجه به اینکه تو این هوای سرد چیزی تنم نیست از اتاق خارج شدم و به سمت اتاق آیلی رفتم از روی تخت بلند شدم و بی توجه به اینکه تو این هوای سرد چیزی تنم نیست از اتاق خارج شدم و به سمت اتاق آیلی رفتم پشت اتاقش که رسیدم صدای هق هق آرومش به گوشم رسید تردید مو کنار گذاشتم در نیمه باز اتاقشو باز کردم داخل که رفتم با جسم مچاله شدهاش روی تخت مواجه شدم پتویی روی سرش کشیده بود و از گریه و سره سرما میلرزید اونقدر اتاق سرد بود که مطمئنا اگر تا صبح سراغش نمیرفتم بلایی سرش میومد کنار تختش روی دو زانو نشستم.

و دستم سمت پتو رفت پتو رو آروم کنار زدم و تازه چشمم به صورت خیس از اشکش افتاد نگاه خیسشو که بهم دوخت. شاید برای یک لحظه دلم لرزيد.. از دیدن مظلومیت چشمای شبیه نازلیم دستم بی اراده سمت صورتش رفت و با انگشت شصتم
اشکاشو پاک کردم چونش لرزید و دوباره اشکاش پایین ر م کاش پایین ریخت که انگشتمو به بینی سرخش کشیدم زمزمه کردم: ندیدی چقدر اتاق ..رده چرا بیرون نیومدی؟؟ با گریه و نفس بریده لب زد میومدم که تو تو بهم. با تاسف نگاش کردم و گفتم اگر میخواستم انجامش بدم همون موقع تمومش میکردم با گریه و نفس بریده لب زد میومدم که تو.. تو بهم… با تاسف نگاش کردم و گفتم اگر میخواستم انجامش بدم همون موقع تمومش میکردم! از جام بلند شدم و خواستم پتور و کنار بزنم که سریع پتورو تو دستش مچاله کرد و نالید.

مشخصات کتاب
  • نام کتاب: ثانیه های امید
  • ژانر: عاشقانه
  • نویسنده: shrn zynab
  • ویراستار: آیرل
  • تعداد صفحات: 1867
  • حجم: 10 مگابایت
  • منبع تایپ: آیرل
خرید کتاب
60,000 تومان
دانلود بلافاصله پس از پرداخت
  • 7 بازدید
  • 60,000 تومان
https://ayrelroman.ir/?p=11557
لینک کوتاه مطلب:
برچسب ها
موضوعات
آخرین نظرات
نماد اعتماد
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " آیرل رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.