آیرل رمان
دانلود رمان های عاشقانه جدید و پرطرفدار جذاب
رمان آخرین بازی از فائزه جمشیدی دانلود رایگان

رمان آخرین بازی از فائزه جمشیدی با لینک مستقیم

دانلود رمان آخرین بازی از فائزه جمشیدی کامل رایگان

ژانر رمان : عاشقانه، مافیایی

تعداد صفحات : 311

رمان آخرین بازی

خلاصه رمان : از همون نوجوانی، رها فهمیده بود دنیا جای نرمی نیست. باید سخت شد، باید یاد گرفت ایستاد، حتی وقتی همه چیز در حال فروریختنه. اما هیچ‌وقت تصور نمی‌کرد سخت‌ترین آزمونش، جایی باشه که قانون و بی‌قانونی یکی می‌شن—جهان تاریک مافیا. یه حادثه‌، اون رو وارد مسیری کرد که ازش راه برگشتی نبود. مجبور بود به دو مرد غریبه اعتماد کنه. مردهایی که با یک حرکت، می‌تونستن زندگی‌اش رو بگیرن… یا نجاتش بدن. اعتماد، توی دنیای رها همیشه سخت بود، اما حالا تبدیل شده بود به تنها راه زنده موندن…

قسمتی از داستان رمان آخرین بازی

وحشت تمام بدنش را در بر گرفت و دست از کش مکش با مرد که حالا داشت ارتفاع بالکن تا زمین را می سنجید، کشید. این دیگر یک بازی لعنتی نبود. حسش میگفت کسی واقعاً دنبالش بود. و حالا دیگر وقت لج بازی نبود! اب قلبی که داشت از شدت تپش میترکید، اجازه داد مرد او را از میان فضای نیمه تاریک خانه بیرون بکشد… هوا بیرون کمی سرد بود، اما رها حس میکرد تمام بدنش از درون میسوزد. مرد او را از نرده های کوتاه بالکن بالا کشید و بی توجه به وحشت و تردید رها دستانش را دور مچ او حلقه کرد و او را از بالکن آویزان کرد. رها جیغ خفیفی کشید و سرش را بلند کرد: _الان میفتم! او سری تکان داد و تند گفت: _نه! فاصله ات تا زمین شاید فقط یه متر بشه! من تا جایی که بتونم پایین تر میفرستمت بعد ولت میکنم سعی کن بی توجه به موقعیت بپری وگرنه خیلی زود هر دومون میمیریم.

رها که حالا جدی بودن ماجرا را بیشتر درک میکرد مردد سری تکان داد. به نظر میرسید چاره ی دیگری نداشتند. مرد با یک حرکت دستانش را ول کرد و رها به سختی سعی کرد تعادلش را حفظ کند اما باز هم روی زمین به پهلو افتاد و شانه اش به آسفالت کوبیده شد. مرد بی توجه به چیزی درست کنار پای رها پرید و دست او را گرفت و به سرعت بلندش کرد و همراه خودش کشید. صدای فریادهایی که از آپارتمانش میآمد، مو را به تن رها سیخ کرده بود. _باید… باید به پلیس زنگ بزنم! نفس نفس زنان گفت، اما مرد او را سریع تر به سمت کوچه ی تاریک کنار ساختمان هدایت کرد. _پلیس نمیتونه کمکت کنه. لحنش قاطع بود. _وقتی وارد این بازی شدی، قانون دیگه برات کار نمیکنه. رها ناامیدانه دستش را از دست او بیرون کشید و ایستاد به شدت گیج شده بود و نمیدانست کار درست چه است.

و از طرفی دیگر حتی نمی توانست به او اعتماد کند! _من وارد هیچ بازیای نشدم! تو، اون تماس عجیب، این آدم هایی که دنبالم هستن… اصلا تو یهو از کجا پیدات شد که حالا میخوای من و از دست اونا نجات بدی! نفس کلافه ای کشید و دستش را روی سرش گذاشت _من فقط یه زندگی عادی داشتم! اینجا چه خبره؟ مرد نیمنگاهی به او انداخت، انگار می توانست این حال او را درک کند. سپس، در حالی که اطراف را میپایید، کمی به او نزدیکتر شد و زمزمه کرد: _خب، بعد از این دیگه عادی نیست. رها میخواست چیزی بگوید، اما صدای موتور ماشین سیاهی که با سرعت به سمتشان میآمد، باعث شد حرفش را قورت بدهد و ناخواسته جیغی بکشد. مرد فحش بدی زیرلب داد، بعد ناگهان بازویش را گرفت و کشید. _فقط بدو! بدون اینکه فرصتی برای مقاومت داشته باشد، همراه او به سمت یک موتورسیکلت مشکی که در گوشه ی کوچه پارک شده بود دوید.

مرد به سرعت سوار شد، اما رها تردید کرد و قدمی عقب رفت. _من… نمیتونم! من تا حالا سوار موتور نشدم! مرد چشمانش را با خشم به او دوخت. حالا دیگر ماشین نزدیک تر شده بود. _الآن وقت کلاس موتورسواری نیست، خانم حسینی! سوار شو! زودباش تا بهمون نرسیدن! رها به پشت سرش نگاه کرد. ماشین فقط چند متر با آنها فاصله داشت. بدون اینکه بیشتر فکر کند، سوار شد و ناخودآگاه دستانش را دور کمر مرد حلقه کرد و سرش را به پشت مرد چسباند. _محکم بگیر! و ثانیه ای بعد موتورسیکلت با صدایی بلند روشن شد و مثل برق از کوچه بیرون زد. صدای ماشینی که همچنان از پشتشان شنیده می شد، نشان میداد که آنها از تعقیب دست نمیکشند. باد سرد به صورت رها میخورد، اما قلبش داغ بود، میکوبید، به شدت… به طوری که حس میکرد هر لحظه ممکن است از جا کنده شود.

مشخصات کتاب
  • نام کتاب: آخرین بازی
  • ژانر: عاشقانه، مافیایی
  • نویسنده: فائزه جمشیدی
  • ویراستار: آیرل
  • تعداد صفحات: 311
  • حجم: 3 مگابایت
  • منبع تایپ: آیرل
خرید کتاب
50,000 تومان
دانلود بلافاصله پس از پرداخت
  • 28 بازدید
  • 50,000 تومان
https://ayrelroman.ir/?p=11508
لینک کوتاه مطلب:
برچسب ها
موضوعات
آخرین نظرات
نماد اعتماد
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " آیرل رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.