آیرل رمان
دانلود رمان های عاشقانه جدید و پرطرفدار جذاب
رمان استایل از هما پوراصفهانی دانلود رایگان

رمان استایل از هما پوراصفهانی با لینک مستقیم

دانلود رمان استایل از هما پوراصفهانی کامل رایگان

ژانر رمان : عاشقانه

تعداد صفحات : 693

رمان استایل

خلاصه رمان :روژین، دختری که طعم تلخ زندگی را چشیده و با زحمت فراوان توانسته در دنیای طراحی لباس در ایران برای خود اعتباری دست‌وپا کند، حالا احساس می‌کند که دیگر توان ادامه ندارد. خسته از روزمرگی و فشار، تصمیم می‌گیرد مدتی به ترکیه، پیش مادرش، برود تا نفسی تازه کند. در این سفر، به شکل اتفاقی با گروهی از مدل‌ها آشنا می‌شود که برای پیشرفت کاری به ترکیه آمده‌اند. آشنایی اولیه‌اش با مسئول گروه، کم‌کم و بدون برنامه‌ریزی، راه او را به دنیای مادلینگ باز می‌کند… و داستانی تازه برایش آغاز می‌شود.

قسمتی از داستان رمان استایل

تمومش کن دیگه تو بی جا میکنی بر نگردی هم آدرس مامانت رو دارم هم خاله ت رو می آم خر کشت میکنم برت میگردونم همیشه از بحث قراری بودم فرار از این که بحث کنم و طرف مقابل بر سرم فریاد بکشد ترجیح میدادم علاج پیش از واقعه کنم سریع وسط حرفش پریدم و گفتم بیش تر از این نمیخوام حرف بزنم تمومش کن دیگه امیر حسین خودش خیلی خب میدانست حال و روزم را برای همین هم نفس عمیقی کشید و با صدایی که نسبت به لحظات قبل به میزان قابل توجهی ملایم شده بود گفت حداقل بذار بیام فرودگاه تاکسی زرد رنگ را جلوی در میدیدم خیلی وقت بود منتظر نگهش داشته. مواظب خودت باش خدا حافظ. دیرم میشد کلافه و عجول توی گوشی گفتم فقط نیازی نمیبینم وسط الو الو گفتن هایش قطع کردم

و بعد هم خاموش می دانستم امیر حسین میآید او بیدی نبود که با باد اخم و تخم من بلرزد. نگاهی به گوشی خاموش انداختم و باز داخل کیف قرارش دادم دیگر کسی را نداشتم که نگرانم بشود و بخواهد تماس بگیرد. خسته بودم چند سال بود که خسته نبود از این احساسات آزار دهنده خلاص بشوم. نفسم را فوت کردم. دستی توی موهای صافم کشیدم و شالم را روی سرم مرتب کردم وقت رفتن بود. چمدان ها را کشیدم و از در چوبی ساختمان بیرون رفتم نسبت به چند دقیقه پیش انگار چمدان ها سنگین تر شده بودند. هوای همیشه آلوده تهران همراه با سرمای استخوان سوزش به ربه ام دهن کجی میکرد تاکسی زرد رنگ هم چنان جلوی در منتظر و راننده مجله ای روی فرمان قرار داده بود و گویا مشغول حل جدول انگشت بود.

جلو رفتم و ضربه ای آهسته با بند دوم سبابه ام به شیشه زدم و همین که سرش را بالا آورد با دست به چمدان ها اشاره کردم سریع پیاده شد و بدون هیچ حرفی دسته چمدان بزرگتر را گرفت و برد سمت صندوق عقب. من هم در عقب را باز کردم و چمدان کوچک ترم را خواباندم روی صندلی و خودم هم کنارش نشستم داخل ماشین گرم بود و برای من سرمایی لذت بخش راننده سوار شد و گفت: کجا برم خانوم؟ سرم را به پشتی صندلی تکیه دادم و گفتم – فرودگاه. تیک تاک ساعت روی مچم نشان میداد که لحظه های ایران یکی بعد از دیگری در حال به اتمام رسیدن هستند؛ دروغ چرا؟ دوست داشتم زودتر بروم نه به این خاطر که ذوق خارج و ترکیه رفتن داشته باشم نه .. دلم پر بود از این جا و آدم هایش واقعاً نیاز داشتم

کمی فکر کنم تنها باشم و صد البته نفس بکشم موقع گرفتن کارت پرواز فقط چمدان بزرگتر را تحویل دادم آن یکی کابین سایز بود و ترجیح دادم که همراه خودم باشد. این که بعد از پرواز فقط علاف یک چمدان بشوی به مراتب بهتر از دوتاست تا پرواز چهل و پنج دقیقه ای زمان داشتم ترجیح دادم قبل از حبس شدنم در سالن ترانزیت در همین سالن بنشینم و سرم را با دید زدن فروشگاه های اطرافم گرم کنم. حسی که داشتم برایم عجیب بود. نه هیچ غمی داشتم از بابت ترک کشورم و نه هیچ هیجانی بابت وارد شدن به یک کشور دیگر صندلیها تقریباً خالی بودند. به سمت صندلی های ردیف سمت چپ رفتم دور تا فروشگاه بود باید یک طوری زمان را سپری میکردم نگاهم را دور تا دور سالن چرخاندم.

مشخصات کتاب
  • نام کتاب: استایل
  • ژانر: عاشقانه
  • نویسنده: هما پوراصفهانی
  • ویراستار: آیرل
  • تعداد صفحات: 693
  • حجم: 55 مگابایت
  • منبع تایپ: آیرل
لینک های دانلود
  • 52 بازدید
https://ayrelroman.ir/?p=11090
لینک کوتاه مطلب:
برچسب ها
موضوعات
آخرین نظرات
نماد اعتماد
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " آیرل رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.