آیرل رمان
دانلود رمان های عاشقانه جدید و پرطرفدار جذاب
رمان گیوا از راحلهdm دانلود رایگان

رمان گیوا از راحلهdm با لینک مستقیم

دانلود رمان گیوا از راحلهdm کامل رایگان

ژانر رمان : عاشقانه، هیجانی، بزرگسال

تعداد صفحات : 3592

رمان گیوا

خلاصه رمان : گوهر زنی چهل ساله که بعد فوت شوهرش تو مجازی با پسری آشنا میشه که همسن دخترشه …. گوهر محبت ندیده به حدی دلبسته شاهرخ میشه که متوجه نیت اون نمیشه و پای شاهرخ و تو زندگی خودش باز می‌کنه.. همه چی از جایی شروع میشه که شاهرخ دلبسته ی گیوا(دختر گوهر) میشه!! و حماقتی که تبدیل شد به…

قسمتی از داستان رمان گیوا

شراره اولین نفر بود که هیجان زده به استقبالمون اومد. گلی که سر راه خریده بودیم و دست شراره دادم که تشکری کرد و راهنماییمون کرد داخل. مردی که حدسش سخت نبود پدر شراره هست به سمتمون اومد و بعد خوش آمد گویی به سمت سالن راهنماییتون کرد و از زنی که انگار اونجا کار میکرد خواست برامون یه چیز خنک بیاره. معذب کنار حامی ایستاده بودم و تک به تک به همه شون احوال پرسی میکردم. ظاهرم خونسرد نشون میداد ولی امان از درونم که انگار سونامی به پا شده بود. نگاه سنگین مادر شراره رو روی خودم دیدم و همین حالم و بیشتر آشفته کرد. من و شناخته بود. نزدیکم شد و باهام دست داد و با شک پرسید. تو دختر عموی زهره ای نه؟ _بله ای آروم از بین لبهام خارج شد.

تای ابرویی بالا انداخت و متعجب نگاهی کوتاه به حامی انداخت و دوباره نگاهش و سمت من چرخوند و گفت فکر نمیکردم دختری که حامی میگه تو باشی _از حرفش هم دلم قنچ رفت و هم مضطرب شدم. دلم قنچ رفت چون فهمیدم حامی از من به خانوادهاش گفته و مضطرب شدم از نگاه متعجب خاله ی زهره حتما داشت پیش خودش میگفت این دختر چرا پیش حامیه. اصلا چرا بدون هیچ صنمی اینجاست و خیلی سوال های دیگه. با صدای پای کسی همه ی نگاه ها از من کنده شد و اجازه ی نفس کشیدن بهم داده شد! شخصی هیجان زده از پله ها پایین اومد و بلافاصله خودش و تو آغوش حامی انداخت. حدس اینکه این هانیه باشه خیلی سخت نبود. حامی خوشحال و دلتنگ خواهرش و در آغوش کشید و برادرانه بوسه ای به روی موهاش نشوند و گفت دلم برات تنگ شده بود هانی.

_ منم دلم برات تنگ شده بود حامی، خیلی زیاد تنگ شده بود. گفت و از آغوش برادرش اومد بیرون و اونجا بود که تازه نگاهش به من افتاد. نگاهش و از فرق سر تا نوک پام چرخوند و تای ابرویی بالا انداخت. نیم نگاهی به سمت حامی انداخت و نمی دونم از نگاه حامی چی خوند که لبخندش بیشتر کش اومد و دستشو سمتم دراز کرد و گفت سلام خیلی خوش اومدی عزیزم، حامی زیاد ازت پیشم تعریف کرده. باهاش صمیمی دست دادم و نگاه حامی کردم. اون لبخند پت و پهنش بهم آرامش میداد پس حتی این خواهر از راه رسیده هم از همت چی خبر داشت. خانواده ی گرم و صمیمی بودن، البته اگه نگاه های سنگین مادر شراره رو فاکتور میگرفتم.

مشخصات کتاب
  • نام کتاب: گیوا
  • ژانر: عاشقانه، هیجانی، بزرگسال
  • نویسنده: راحلهdm
  • ویراستار: آیرل
  • تعداد صفحات: 3592
  • حجم: 10.09 مگابایت
  • منبع تایپ: آیرل
خرید کتاب
40,000 تومان
دانلود بلافاصله پس از پرداخت
  • 747 بازدید
  • 40,000 تومان
https://ayrelroman.ir/?p=6377
لینک کوتاه مطلب:
برچسب ها
موضوعات
آخرین نظرات
نماد اعتماد
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " آیرل رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.