آیرل رمان
دانلود رمان های عاشقانه جدید و پرطرفدار جذاب
رمان گناه نامدار از فرشته تات شهدوست دانلود رایگان

رمان گناه نامدار از فرشته تات شهدوست با لینک مستقیم

دانلود رمان گناه نامدار از فرشته تات شهدوست کامل رایگان

ژانر رمان : عاشقانه، هیجانی، جنایی، معمایی، مافیایی

تعداد صفحات : 1107

رمان گناه نامدار

خلاصه رمان : نامدار خسروپناه، ماساژدرمانگر جوان، با مأموریتی ویژه وارد یکی از مرموزترین پانسیون‌های شهر می‌شود. نقشش مشخص است: نفوذ، جمع‌آوری اطلاعات، و تحویل مدارک به خدیوهژبری، رئیس قدرتمندش. اما این مأموریت ساده خیلی زود به کابوسی واقعی تبدیل می‌شود. مالک پانسیون زنی با چهره‌ای جذاب و نیتی تاریک شرطی عجیب برای ماندن او می‌گذارد: شاه‌ماهی خانه شود؛ جایگاهی که او را در رأس قدرت، درست پس از مالک، قرار می‌دهد. اما این لقب بهایی دارد… بهایی که نامدار را وارد بازی خطرناکی از قدرت، فریب و وسوسه می‌کند.

توجه : رمان گناه نامدار مرتبطه با رمان جوهر سیاه. به این‌صورت که اول باید رمان جوهر سیاه رو بخونید، بعد رمان گناه نامدار. جوهر سیاه دنباله‌دار نیست، ادامه هم نداره و تموم شده، اما گناه نامدار بهش وابسته‌ست.

قسمتی از داستان رمان گناه نامدار

نگاه نامدار روی خطوط در همی که وسط یکی از ستونها نوشته شده بود ثابت ماند آنان منتظر تو هستند» به رنگ خون بود. ناخودآگاه اخم کرد. شر پرستان به این کار میگن نماز سیاه یه چیزی شبیه مراسم عشای ربانی مسیحیت… با این تفاوت که وارونه انجامش میدن…. در انجیل هر چقدر از بهشت و زیبایی و اعمال نیک گفته شده اینا از جهنم و زشتی و پلیدی و گناه میگن! یعنی از هر آیینی که خوششون نیاد، برعکس شو انجام میدن؟! نگاهش را با اخم کمرنگی از روی ستون برداشت و را تکان داد تا میتوانی برایم خون بریز من خون می خواهم نگاه نمیکرد اما نوشته ها در سرش تاب می خوردند با حسی ناخوشایند عقب گرد کرد، دست دلوان را کشید و از آن اتاق دور شد. نام این مراسم نماز سیاه بود که در راستای مبارزه ی علنی با ادیان الهی انجام می شد. حق با دلوان بود فضای این جا به طرز دلهره آوری منفی و زننده است

حالش کم کم داشت بد میشد که اتاق آخر تیر خلاص را زد. جلوی هر دالان مردی با بالاتنه ی عریان در حالی که نقاب سیاهی به چهره داشت نگهبانی می داد. در یکی از اتاق ها چند نفر دور میزی دایره ای شکل ایستاده بودند. دلوان با دیدن دختر جوانی که دستانش را از جلو بسته و ضجه میزد هاج و واج ایستاد. دختر زیبایی بود. پیراهن بلند سفید به تن داشت بی صدا گریه میکرد و به خود میپیچید وسط لوح سنگی سیاه و نسبتاً بزرگی که با رنگ سفید درست وسط آن ستاره ی پنتاگرام را ترسیم کرده بودند. ستاره ای پنج پر با یک رأس رو به پایین و دو رأس رو به بالا شنیده بود شرپرستان طبق باور کلیسای شیطان پنتاگرام را نماد جادوی سیاه میدانند. نامدار سریع دست دلوان را کشید و او را پشت دیوار نگه داشت تا صحنه ی قربانی شدن دختر بینوا را نبیند اگر میدید و جیغ میزد کارشان ساخته بود. نفس نفس میزدند.

یکی از روی ترس و دیگری از سر برش را برگرداند. کشتش؟! نامدار چشم غره رفت. – دلوان؟! اشکی از گوشه ی چشمش چکید دلوان چی؟ دِلوان آدم نیست؟ هر چی هم بدونم قراره امشب چی بشه بازم نمیتونم جلوی خودمو بگیرم نامدار گناهی نداشت طفلک – واسه همین. یک جمله ی نه چندان ساده چه طور خون کشاند به دلش؟ دانه ای دیگر از نگاه آبیاش چکید و گفت: از همه شون متنفرم. حال نامدار هم دست کمی از او نداشت. بی اختیار دستش را پشت سر دلوان گذاشت و پیشانی او را به سینه ی خودش تکیه داد با همین حرکت داغ دل دلوان تازه شد. بی صدا اشک ریخت بوی تن نامدار را نفس کشید و اشک ریخت یک نفر بود و یک نفر مگر چقدر گنجایش داشت؟ در یکی از اتاق ها باز شد و با هجوم مهمانان به بیرون، موجی از سروصدا و بوی دود و مخدر و الکل در فضا پخش شد.

دلوان محکم بازوی نامدار را چسبید میان ازدحامی از شرپرستان گیر افتاده بودند. ناچار شدند با آنها همراه شوند و چند قدمی پیش بروند. همه وسط سرسرا جمع شدند یکی از نگهبان ها با مشعل جلو آمد. نامدار دست دلوان را گرفت و خواست از حلقه ی جمعیت بیرون بیاید که نگهبان مشعل را پایین آورد آتش زبانه کشید و روی ریلی انباشته از باروت شعله ور باقی ماند… و این نقطه ی پایان بود علناً. خلاص شدن از این محفل رقت انگیز نداشتند جز اینکه برای دقایقی همرنگ جماعت شوند. برای همه تقریباً نیمه عریان بودند. یکی از نگهبان ها به دلوان زل زده بود و عجیب نگاهش میکرد نامدار بدون جلب توجه پشتش را به محافظ کرد دستش سمت دکمه های پیراهن خودش رفت. وسط جهنم بودند نامدار کاپشن و پیراهن خودش را درآورد و روی زمین انداخت. دلوان که حرکات سراسیمه ی او را دنبال میکرد با تردید زیپ کاپشن خودش را پایین داد و آن را از تن بیرون آورد.

مشخصات کتاب
  • نام کتاب: گناه نامدار
  • ژانر: عاشقانه، هیجانی، جنایی، معمایی، مافیایی
  • نویسنده: فرشته تات شهدوست
  • ویراستار: آیرل
  • تعداد صفحات: 1107
  • حجم: 4 مگابایت
  • منبع تایپ: آیرل
لینک های دانلود
  • 3 بازدید
https://ayrelroman.ir/?p=11278
لینک کوتاه مطلب:
برچسب ها
موضوعات
آخرین نظرات
نماد اعتماد
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " آیرل رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.