دانلود رمان وسوسه ام کن از مریم عباسقلی کامل رایگان
ژانر رمان : عاشقانه، هیجانی
تعداد صفحات : 1916
خلاصه رمان : کامیار مرد اتو کشیدهای که وسواسش اولین چیزی هست که ازش به یاد میارن! ناف بریدهی دخترعموش هست که هیچ علاقهای نسبت بهش احساس نمیکنه، کیمیای عاشق! اما در این بین که کامیار سعی در وقف دادن خودش با شرایط و کیمیا داره، اتفاقی میافته که همهچیز رو متوقف میکنه… البته در درونش! این اتفاق، نمیتونه یک دختر دوستداشتنی باشه؟!
قسمتی از داستان رمان وسوسه ام کن
سه روز گذشته و کیارش هنوز به خانه برنگشته بود. کیاراد هنوز در جست و جوی خانه بود و کامیار هم عمداً سر خودش را بیش از هر وقت دیگری شلوغ کرده بود تا فکرش بیشتر مشغول باشد. کیمیا بستری شده بود و پس از یک سری از آزمایشات
عمل داشت. روی تخت دراز کشیده بود و رو سمت مادرش چرخاند و گفت خسته شدی مامان کاش با بابا میرفتی خونه. نسرین اخم کرد. مگه دلم توی خونه طاقت بخوام بسپرمت دستش. جواب داد: عمو مرخص شده گفت باباشو برسونه خونه میاد این جا. چند تقه به در خورد و اول دسته گلی بزرگ کیمیا
-حلال زاده ست، عشقم نسرین پشت چشمی نازک کرد و در پاسخ سلام کرده بود خشک جواب داد و بدون معطلی بیرون رفت. کیمیا با خنده روی تخت نشست و دست باز کرد و ارسلان سمتش رفت دست دور تن کیمیا حلقه کرد و او دست هایش را پشت گردن ارسلان گذاشت. ببخشید من از دیروز و با لبخند گفت خوبی؟ اذیت نشدی؟ درک میکنم عزیزم الهی بگردم حتی وقت نکردی ریش هات رو بزنی. لبخندش خسته بود و چشم هایش سرخ از بیخوابی. موهای کیمیا را از کنار پیشانی اش کنار زد و گفت خندی مهم نیست. کمی مکث کرد و گفت اوضاع ارغوان چه طوره؟ بابات چی گفت بهش؟
سرش را به چپ و راست تکان داد و گفت چی میشه گفت کیمیا؟ استخون لای زخمه کثافت نه میشه بفرستیمش بره یه جایی که نبینیمش نه دستی به صورتش کشید و گفت تو روی عمو و زن عمو نگاه کنم. زن عمو هم که معلومه دوست داره سایه ی من رو با تیر بزنه. به شما که ربط نداره، مامانم یه کم ناراحته. کمی میانشان به سکوت گذشت کیمیا میخواست از روی تخت پایین بیاید که ارسلان – کجا؟ برم توی حموم موهام رو بزنم. اخمی میان ابروهای نشست و سوختن قلبش را بروز نداد و گفت میزنم برات عزیزم ارسلان خم شد و گاز آرامی گونه ی او گرفت و گفت مزخرف نگو.