آیرل رمان
دانلود رمان های عاشقانه جدید و پرطرفدار جذاب
رمان نوای رویا از حنانه نوری دانلود رایگان

رمان نوای رویا از حنانه نوری با لینک مستقیم

دانلود رمان نوای رویا از حنانه نوری کامل رایگان

ژانر رمان : عاشقانه، معمایی

تعداد صفحات : 1161

رمان نوای رویا

خلاصه رمان : آتش نیکان گیتاریست مشهوری که زندگیش پر از مجهولاتِ، یک فرد سخت و البته رقیبی قدر! ماهسان به تازگی در گروهی قبول شده که سال ها آرزویش بوده، گروه نوازندگی هیوا! اما باورود رقیب قدرش تمام معادلاتش برهم میریزد. مردی که ذره ذره قلبش‌ را تصاحب می کند.

قسمتی از داستان رمان نوای رویا

بعد از برداشتن همه وسایل و خداحافظی با پناه و پارسا و بقیه ماهسان در ماشین را باز کرد و همزمان با اِلارز در صندلی عقب جاگیر شدند. نمیدانست چقدر گذشت که خوابش بردو سرش بر شانهی اِلا افتاد ،تنها میدانست زمانی چشمانش را باز کرد که به کابوسش رسید. از خواب پریدو چشمانش به درخانه خورد که در تاریکی شب کمکم پیدا شد. با رسیدنشان و توقف ماشین جلوی درب خانه مادرجون با چادر مشکی بر سرش و همان مهربانی ذاتی اش جلو آمد و اول ماهسان و بعد اِلا را در آغوش گرفت. –خوش اومدید مادر ،نمیدونی چقدر جاتون خالی بود! ماهسان خندید و با شادی گفت: –آها دیدی مادرجون چقدر خونه بدون من بی صفاست. مادرجون هم اخمی تصنعی بر چهرهاش نشاندو گفت:

بیا برو دختر! ماهسان هم بیتوجه به سر تکان دادن اِلا و پرسشهای مادرجون از مهراد دربارهی سفرشان وارد خانه شد. کمی که گذشت و مادرجون شام را برای آنها آورد ، اِلا رختخوابش را کنار تخت ماهسان پهن کرد و او همانطور که روی تختش نشسته بود زمزمه کرد. –وای اِلا نمیدونی چقدر دلم برای اینجا تنگ شده بود. اِلا پوزخندی زدو موافقت کرد. –مضخرفه ولی منم! ماهسان سر روی بالشتش گذاشت ،حتی باوجود آن همه خواب در ماشین بازهم خواب آلودبود. درست قبل از آنکه چیزی که در ذهنش بود را به زبان بیاورد خواب چشمانش را ربود. اما نیمههای شب بود که با صدای شکستن رعب آور شیشهی پنجرهی اتاقش هراسان از خواب پرید و چشمانش به سنگی خورد که کمی آنطرف تر از مرز موهای پرکلاغی اِلارز همراه برگهای روی زمین افتاده بود.

اِلا شانس آورده بود که سریع کنار رفته بود وگرنه حالا معلوم نبود باوجود آن سنگ و برخودش به سرش در چه حالی بود! سوال در ذهنش را اِلا پرسید: –چه خبره؟ بزاق دهانش را قورت داد و سری به معنای ندانستن تکان داد ،همزمان با مادرجون که متعجب وارد اتاق شد و مدام سوال میپرسید جلورفت و آن برگهی کنار سنگ را برداشت. برگه را در دستان لرزانش چرخاندو نوشتهی روی برگهرا خواند. –دنبالم نگرد ،نمیتونی پیدام کنی باید جواب پس بدی خانم ماهسان افشار! قلبش لحظهای از حرکت ایستادو نفسش به شمارش افتاد ،دنبالش نگردد؟ دنبال که حتی نمیدانست آن شخصی که اینچنین تهدیدش میکرد که بود. مهراد نگاه مبهوتش را در اتاق چرخاندو سعی کرد با قدم هایی بلند خودش را به ماهسان برساند.

مشخصات کتاب
  • نام کتاب: نوای رویا
  • ژانر: عاشقانه، معمایی
  • نویسنده: حنانه نوری
  • ویراستار: آیرل
  • تعداد صفحات: 1161
  • حجم: 12.07 مگابایت
  • منبع تایپ: آیرل
خرید کتاب
40,000 تومان
دانلود بلافاصله پس از پرداخت
  • 281 بازدید
  • 40,000 تومان
https://ayrelroman.ir/?p=6633
لینک کوتاه مطلب:
برچسب ها
موضوعات
آخرین نظرات
نماد اعتماد
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " آیرل رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.