رمان سوگلی شیخ از شاین دانلود رایگان

رمان سوگلی شیخ از شاین با لینک مستقیم

دانلود رمان سوگلی شیخ از شاین کامل رایگان

ژانر رمان : عاشقانه، جنایی، بزرگسال، صحنه دار، هات، معمایي

تعداد صفحات : 3959

خلاصه رمان : نگار دختر 20 ساله ای که سوار ماشین مرد مسن و پولداری میشه تا تیغش بزنه بی خبر از اینکه اون مرد رئیس یک باند مافیا در دبی هست و میشه سوگلیِ شیخ! اما به محض ورود به عمارت عاشق فواد، پسر شیخ میشه و اونا رابطه عاشقانه و پنهانیشون رو شروع میکنن. همه چیز از اونجایی شروع میشه که شیخ وسط سکس نگار و فواد سر میرسه و….

قسمتی از داستان رمان سوگلی شیخ

بازوش رو نوازش کردم و سر تکون دادم بعد بی حرف در رو باز کرده و در حالی که الینا رو توی بغلم نگه می داشتم از ماشین پیاده شدم. قباد کمی همونجا موند و بعد اینکه من وارد خونه شدم. رفت با احتیاط بدون اینکه سر و صدایی ایجاد کنم الینا رو به طبقه بالا بردم. همون اتاقی که روزی برای بچهی از دست دادهمون آمادهاش کرده بودیم روی تخت گذاشتمش و پتو کشیدم روی بدنش. دخترک بیچاره حقت نبود تو این سن بی مادر شی –آهی کشیدم و از اتاقش بیرون اومدم نامه رو از جیبم بیرون کشیدم دیگه طاقت نداشتم، میخواستم بفهمم اونجا چی نوشته شده! محتوای نامه توسط ربکا به انگلیسی نوشته شده و چیزی که میخونید ترجمهی نامه هستش.

سلام قباد برای تصمیمی که میگیرم، خیلی وقته مطمئنم خیلی وقته قصد انجامش رو دارم اما فقط منتظر بودم که الینا یکم بزرگتر شه تا الان صبر کردم ولی کل این سالها عذاب کشیدم به هر دری زدم که جایی توی زندگیت داشته باشم اما حرف تو یه چیز بود، منو نمیخواستی هیچوقت به چشمت نمیومدم من برات فقط در حد همون رابطه ی یک شبه بودم خیلی با خودم جنگیدم تا فکرت رو از سرم بیرون کنم، بپذیرم که تو هیچوقت قرار نیست منو بخوای اما نشد فهمیده بودم کسه دیگه ای تو زندگیته اما نمیدونستم باهاش ازدواج کردی. چند بار تعقیبت کردم و دیدمش دختر خوشگلیه خیلی خوشگل تر از من وقتی مطمئن شدم که زنته، دیگه نتونستم تحمل کنم.

میخوام زندگیم رو تموم کنم چون دیگه نمیتونم به انتظارت بشینم تا یه روز بیای و من رو به عنوان همسرت انتخاب کنی. اونم حالا که دیگه زن داری مواظب الینا باش و هیچوقت بهش نگو که مادرش چرا خودکشی کرد تا ابد و تا آخرین نفس دوستت دارم ربکا. بدون اینکه متوجه باشم حین خوندن نامه اش اشکم در اومده بود قباد چطور تونست با یه زن اینکار رو کنه؟ اون زن فقط بخاطر اینکه عاشق قباد بود خودش رو کشت! خدا میدونه تو این سالها چقدر سختی کشیده که به مردن راضی شده حتی نموند که بچه اش رو بزرگ کنه! اما چرا انقدر ضعیف بود؟ عشقش به قباد مهم تر از بچه اش بود؟ حتما خواست الینا دلیل خودکشیش رو ندونه چون میدونست وقتی بفهمه ازش متنفر میشه. اینکه بدون ذره ای اهمیت دادن بهش، خودش رو کشت. هر بچه ای رو از مادرش متنفر میکنه.