آیرل رمان
دانلود رمان های عاشقانه جدید و پرطرفدار جذاب
رمان زهرچشم از یگانه نعمتی (ساحل) دانلود رایگان

رمان زهرچشم از یگانه نعمتی با لینک مستقیم

دانلود رمان زهرچشم از یگانه نعمتی کامل رایگان

ژانر رمان : عاشقانه، مذهبی

تعداد صفحات : ۲۹۰۷

رمان زهرچشم

 

خلاصه رمان : ماهک، دختری مستقل و بی‌پروا، به دلیل یک سوءتفاهم ناگزیر می‌شود با سید علی، فرزند متعصب و مقتدر حاج محمد ـ چهره‌ای صاحب‌نفوذ در محل ـ عقد کند. اگر سبک خاصی مدنظرت هست (مثلاً طنز، عامیانه، عاشقانه‌تر)، خوشحال می‌شم بر اساس اون هم بازنویسی کنم.

قسمتی از داستان رمان زهرچشم

آنقدر که بین ابروهایش خط اخم میافتد و نگاه من اما از آن چشمان سبز رنگ کنده نمیشود. حرفی نمیزند…بشــرا کنار میزند و تکیه به صندلی نگاهش را از انگار اصلا به مسئله ای که برای من یک موضوع عذاب آور است برای او آنقدر مهم است که تا این حد اوقاتش را تلخ کند. ببین! تو هنوز نتونستی گذشته ی من و هضم کنی، بعد به خاطر مادرت بهم پیشنهاد از سرش را به چپ و راست تکان میدهد و دست مشـ شده اش را روی میز کنار بشقابش میگذارد. – هضم گذشته ای که هنوز نگذشته باشه یکم سخته امیدوارم درک کنی اینو خودم را جلوتر میکشم دلم میخواهد میز غذای مزاحم و مخلفاتش را از بینمان بردارم تا فاصله ای نماند. از کجا میدونی نگذشته فکر میکنی من واقعا به دستش را با کلافگی مشهودی پشت سرش میبرد. همچنان نگاهم نمی کند حرفی هم نمیزند و همین برای منی که منتظر به او و چشمانش زل زده ام.

تا هر گونه حرکتش را ببلعم عذاب آور است. من حسی به عماد نداشتم سید… همه . خاطر انتقامم بود. دستش را اینبار روی چانه و لب هایش می کشد کلافه و کمی هم عصبی… منظور من عماده، نه تو… گیج و پرت به دنبال فهمیدن جمله اش، نگاه بین چشمانش میچرخانم و اما جمله ی بعدی اش حکم همان مستقیم راه قلبم را نشانه میگیرد. برام مهمه گذشته ای که با دوستم گذشته. لب هایم را روی هم . عجیب و قدرتمندم را که میل عجیبی برای خرد کردن روی سر مرد مقابلم دارد را پس بزنم.  – یعنی اگه من قبلا جز عماد با هر ننه قمری لاس میزدم برات مهم نبود الان مهمه چون عماد رفیق شفیقته ؟! باور اینکه از پشت آن میز شام با جوابی منفی و توپی پر برخواسته و مرد رویه رویم را به شماتت گرفته بودم برای خودم هم سخت بود و ناممکن واقعا به آن مردی که نمیدانم کی در من نفوذ کرده.

و بخش عظیمی از من و قلبم را اشغال کرده بود، او را یک مرد بی غیرت خطاب کرده و دس بر میز روبه رویم کوبیده بودم.
شاید کمی خودخواه بودم اما دلم میخواست قبول نکردن ارتباط من با عماد به خاطر من و غیرتش باشد، نه عماد و رفاقت احمقانه اش. کوله ام را روی شانه میاندازم و با نفسی عمیق به ساختمان سه طبقه ی سینا نگاه میدوزم چرا نمیتوانستم کمی فقط چند دقیقه ای را خوشحال باشم؟ علی برای فرار از دخترک بهار نام به من پیشنهاد ازدواج داده بود و به خاطر عماد میخواست از آن پیشنهاد صرف نظر کند؟ من برای فرار و گریزها و رفاقت های او بازیچه بودم؟ دست به صورتم تمام طول مسیر حضورش را حس کرده و اما برنگشته بودم… تمام مسیر با فکر کردن به او و سکوت های لعنتی اش بیشتر عصبی شده و به هم ریخته بودم در آهنی ساختمان را باز میکنم و اما قبل از اینکه در را ببندم صدایم میکند…

– ماهک؟! نگاهش میکنم… خودش را به من میرساند و اما تک کت مردانه اش را به تن ندارد. پیراهن نازک دودی رنگی پوشیده و سرما نمیخورد؟! به در که میرسد با طلبکاری سرم را به چپ و راست تکان میدهم – بگو سید… وقت ندارم. چرا ناراحت شدی؟ من…. میان کلامش میپرم دلم میخواهد بگویم یک احمق بی بخار است که فکر می کند چون بی کس و کارم حق این را دارد که از من و احساساتم به نفع خودش استفاده کند. اما در را بیشتر باز میکنم و بدون اینکه طبق خواسته ام – تو یه بی غیرتی که داری بنده ی عابد و ذاهد خدا هستی… گره ی اخم هایش کورتر میشود من نمیفهمم چیه علت عصبانیتت… ولی میتونیم با هم حرف بزنیم و درستش کنیم. خودم را با طلبکاری جلو میکشم و توی صورتش میتوپم – اونقدر نفهمی که حتی نفهمی چی میگم؟ اخم کرده دستش را روی در میگذارد.

مشخصات کتاب
  • نام کتاب: زهرچشم
  • ژانر: عاشقانه، مذهبی
  • نویسنده: یگانه نعمتی (ساحل)
  • ویراستار: آیرل
  • تعداد صفحات: ۲۹۰۷
  • حجم: 11 مگابایت
  • منبع تایپ: آیرل
لینک های دانلود
  • 2,779 بازدید
https://ayrelroman.ir/?p=4032
لینک کوتاه مطلب:
برچسب ها
موضوعات
آخرین نظرات
نماد اعتماد
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " آیرل رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.