آیرل رمان
دانلود رمان های عاشقانه جدید و پرطرفدار جذاب
رمان ریسک از اکرم حسین زاده دانلود رایگان

رمان ریسک از اکرم حسین زاده با لینک مستقیم

دانلود رمان ریسک از اکرم حسین زاده کامل رایگان

ژانر رمان : عاشقانه، معمایی

تعداد صفحات : 3609

رمان ریسک

خلاصه رمان : نگاهش با دقت بیشتری روی کارت‌های در دستش سیر کرد. دور آخر بود و سرنوشت بازی مشخص می‌شد. صدای بلند موزیک فضا را پر کرده بود و هیاهو و سروصدا بیداد می‌کرد. با وجود فضای نیمه‌تاریک آنجا و نورچراغ‌هایی که مدام رنگ عوض می‌کردند، لامپ بالای میز، نور نسبتاً ثابتی برای افراد دور میز فراهم کرده بود. یکی گفت: – آرادخان نوبت شماست!

کمرش فشار مضاعفی به پشتی صندلی وارد آورد. لبش کمی کش آمد، نیاز به ریسک داشت. یا همه‌چیز یا هیچ‌چیز! کارت آسش را رو کرد و با ژست خاص خودش روی میز انداخت.

قسمتی از داستان رمان ریسک

نگاهش با دقت بیشتری روی کارت های در دستش سیر کرد. دور آخر بود و سرنوشت بازی مشخص می شد. صدای بلند موزیک فضا را پر کرده بود و هیاهو و سروصدا بیداد میکرد با وجود فضای نیمه تاریک آنجا و نور چراغ هایی که مدام رنگ عوض میکردند لامپ بالای میز، نور نسبتاً ثابتی برای افراد دور میز فراهم کرده بود. یکی گفت: – آرادخان نوبت شماست! کمرش فشار مضاعفی به پشتی صندلی وارد آورد. لبش کمی کش آمد، نیاز به ریسک داشت یا همه چیز یا هیچ چیز! کارت آسش را رو کرد و با ژست خاص خودش روی میز انداخت.

نگاه هر چهار نفر روی کارت ایستاد. بدون اینکه چشم روی هم بازی ها بچرخاند دوباره لم داد و با بی تفاوتی منتظر عکس العمل افراد ماند دست یک نفر با کوبیدن باقی مانده ی کارتها خالی شد، دومی هم… چشم بالا کشید و به نفر چهارم ،دوخت رنگ شرابی موهای دختر با آن اندازه ی کوتاه و کاملاً ،لخت بیش از چهره اش جلب توجه می کرد. با وجود پوزخند دخترک چشم برنکشید و بدون هیچ اصراری به ادامه بازی خیره اش ماند. دختر سرکج کرد و در حالی که لبانش را روی هم میفشرد، کارت در دستش را وسط میز پرت کرد. مردی که روبروی آراد نشسته بود نوچی زد و با خنده گفت: – آراد رو نکرده بودی واردی!

***

راه سمت گوشه‌ی حیاط کج کرد و چهار پله منتهی به زیرزمین را پایین رفت. با روشن کردن چراغ هرچند کلی خرت و پرت وجود داشت ولى علم سیاه با نوارهای سبز رنگ چیزی نبود که نتواند پیدایش کند. مادرش هر بار بعد اربعین آن را می‌شست و با وسواس خاصی رویش را با نایلون می‌پوشاند تا گرد و خاک به خودش نگیرد. دست رویش کشید و نگاهش روی زوارهای سبزش تنگ شد.

نفسش برای بالا پایین رفتن بازی در می‌آورد. هنوز زنگ صدای حاج حسن به گوشش بود و چشمان سرمه ای… پووفی کشید تا آن روز هر غلطی کرده بود غیر اینکه چشم روی ناموس کسی داشته باشد. پیشانی روی علم گذاشت و لحظاتی چشم بست. -امروز آبروی کی رو خریدی ارباب؟ دستش روی علم سیر کرد و نفسش رها شد. سوزش پر شده در چشمانش نباید دلیلی غیر از گردوخاک موجود در زیر زمین می‌داشت …

مشخصات کتاب
  • نام کتاب: ریسک
  • ژانر: عاشقانه، معمایی
  • نویسنده: اکرم حسین زاده
  • ویراستار: آیرل
  • تعداد صفحات: 3609
  • حجم: 9 مگابایت
  • منبع تایپ: آیرل
خرید کتاب
50,000 تومان
دانلود بلافاصله پس از پرداخت
  • 510 بازدید
  • 50,000 تومان
https://ayrelroman.ir/?p=5388
لینک کوتاه مطلب:
برچسب ها
موضوعات
آخرین نظرات
نماد اعتماد
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " آیرل رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.