آیرل رمان
دانلود رمان های عاشقانه جدید و پرطرفدار جذاب
رمان روژیار از سارا دانلود رایگان

رمان روژیار از سارا با لینک مستقیم

دانلود رمان روژیار از سارا کامل رایگان

ژانر رمان : عاشقانه، اجتماعی، رئال

تعداد صفحات : 785

رمان روژیار

خلاصه رمان : در رمان “روژیار” دلا دختری است که پس از سال‌ها رنج و تنهایی، خانواده‌اش به او پشت کرده‌اند و او در میان دردهای گذشته‌اش زندگی می‌کند. حالا مردی از راه می‌رسد که بی‌خبر از ارتباطی پنهان با گذشته دلا، زندگی‌اش را دگرگون می‌کند. آن‌ها هر دو درگیر این گذشته نامعلوم می‌شوند، اما باید دید که آیا می‌توانند بر آن غلبه کنند یا نه. این رمان دارای بخش‌هایی است که مناسب تمامی سنین نیست.

قسمتی از داستان رمان روژیار

وارد اتاق کنفرانس شدم هنوز کسی نیومده بود لپ تاپمو باز کردم و طرح هایی که برای تیزر تبلیغاتی ماهه بعد اماده کرده بودم رو برای بار هزارم نگاه کردم. همیشه سعی میکردم کارمو باوسواس زیادی پیش ببرم خودمو بروز نگه دارم و بتونم خلاق باشم چون هم به کارم علاقه داشتم و هم اینکه نمیخواستم کارمو از دست بدم من از صبح تا شبمو جوری برنامه ریخته بودم که شب فقط با خستگی چشمامو ببندم و بیهوش شم. نه اینکه از تنهاییم ناراحت باشم یا بدم بیاد من زیگه به تنهایی عادت کرده بودم و ازش لذت میبردم. خودمو سرگرم میکردم و برنامه ای خاص خودمو داشتم اما تایم طولانی توخونه موندن حوصلمو سر میبرد پس ترجیح میدادم بیشتر بیرون خونه باشم تاکمتر تایم خالی پیدا کنم و توافکارم غرق شم.

مشاورم بهم میگفت این تعامل با آدما برام خوبه و احتیاج دارم بهش. خیره به صفحه ی لپ تاپ و غرق توافکار خودم بودم که با صدای تیزی بغل گوشم از جا پریدم. دستمو روی قلبم گذاشتم و چرخیدم سمت صدایی که فقط میتونست متعلق به تلما باشه تنها دوست من متعلق به تلما باشد. تو شرکت… هدفت چیه سر صبحی؟ تلما کنارم نشست و گفت: دیدم زیادی غرق شدی گفتم نجاتت بدم یکم بخند بخدا با خندیدن چیزی از غرورت کم نمیشه. لبخند کوتاهی زدم و دوباره چرخیدم سمت لپ تاپ حتى تلما هم فکر میکرد من به دختر مغرور و ناز پرورده هستم ولی این فقط نقابی بود که من برای حفاظت از خودم زده بودم نقابی که دوسش داشتم و دلم نمیخواست از دستش بدم كم كم بقیه همکارا

و برندی که قصد همکاری باهاشون داشتیم هم اومدن تصمیم گیری نهایی و نشون دادن طرح ها و شنیدن نظرها تا ظهر طول کشید همه خسته شده بودیم بالاخره جلسه تموم شد. تلما کلافه کنارم قدم برداشت و گفت: کاش امروز زودتر برمیگشتیم خستم شده دلم به تنوع میخواد به سفر چند روزه نظر توچیه؟ شونه ای بالا انداختم و گفتم نه من از روتین زندگیم راضیم. بی اختیار اخمام رفت توهم از جاده و سرعت زیاد میترسیدم. چیزی که هنوز توی همه ی این سال ها نتونسته بودم درمانش کنم و هنوز برام ترسناک بود. تلما تنه ای بهم زدو گفت: توكه هیچجا نمیری حالا همین یبارو از مرخصیت استفاده کن بیا بریم شاید خوشت اومد. نمیتونم تلما جاده حالمو بهم میزنه نمیتونم طولانی مدت بشینم توماشین.

رسیدیم به اتاق مشترکمون من زودتر رفتم داخل تلما پشت سرم قدم برداشت رفت سمت میز خودش و گفت … با هواپیما میریم…. بیا دیگه… منم تنهام. بی حوصله و فقط از سر کنجکاوی گفتم کجا میخوای بری حالا؟ قشم… این ماه هوا عالیه برای خریدم خیلی خوبه رای خریدم خیلی خوبه. با ذوق دستاشو بهم زدو گفت بلیط بگیرم دلا؟ آره؟ نه بابا بگیر بدین سرحات نگاهه تاسف باری بهم انداخت و گفت: تو دهه ی طلایی زندگیت داری مثل صدساله ها زندگی میکنی… یکم به پیشنهادم فکر کن قول میدم خوش بگذره بهت. برای اینکه دیگه اصرار نکنه فقط سرتکون دادم و گفتم باشه بهش فکر میکنم. تا تموم شدن تایم کاری دیگه هیچ صحبتی بین ما زده نشد تلما حدودا شش ماه بعد از من اینجا استخدام شد.

مشخصات کتاب
  • نام کتاب: روژیار
  • ژانر: عاشقانه، اجتماعی، رئال
  • نویسنده: سارا
  • ویراستار: آیرل
  • تعداد صفحات: 785
  • حجم: 6 مگابایت
  • منبع تایپ: آیرل
خرید کتاب
60,000 تومان
دانلود بلافاصله پس از پرداخت
  • 14 بازدید
  • 60,000 تومان
https://ayrelroman.ir/?p=10803
لینک کوتاه مطلب:
برچسب ها
موضوعات
آخرین نظرات
نماد اعتماد
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " آیرل رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.