دانلود رمان ردلاین از هانی زند کامل رایگان
ژانر رمان : عاشقانه، انتقامی، اروتیک، بزرگسال
تعداد صفحات : 2254
خلاصه رمان : جاوید محتشم صاحب یکی از بزرگترین شرکت های مادلینگ لباس زیر در دنیاست که به امپراطور صنعت مد زنان معروفه! تا اینکه دختری کم سن و سال و چشم و گوش بسته از یک خانوادهی مذهبی و متعصب از خونه فرار میکنه و پا به شرکت جاوید خان عیاش و خوشگذرونی میذاره که تو اولین دیدار وادارش میکنه لخت بشه تا …
قسمتی از داستان رمان ردلاین
خانواده ت میدونن برای این کار اینجایی؟ خونسرد نگاهش میکنم سعی میکنم استرسم روی صدایم اثر نداشته باشد. بله در جریانن!! اشاره ای به لباس هایم میزند. اما من این طور فکر نمیکنم! دختر فراری که نیستی؟ حوصله دردسر ندارم. _نیستم ! به خانوادمت گفتی که دقیقاً برای چه کاری قراره استخدام من بشي؟ نفس عمیقی میکشم و پلک برهم می گذارم. من سنم برای تصمیم گیری کافیه آقا! با تحسین تماشایم میکند.جا داره ایستاده تشویقت کنم به دختر ایرانی با نگاه تیز و برنده. _ممنون ! خب، بیبی میریم سر اصل مطلب!
سرم را به نشان تأیید تکان میدهم که با دست اشاره ای می کند نرم و آرام سمت نزدیک ترین کاناپه مقابل میز بزرگش می روم. او پس فکر کنم اشتباهی شده منظورم این نبود که می تونی بشینی گفتم شروع کن. مات و مبهوت مقابلش ایستاده ام. حرف نمیزنم. انگار که زبانم به کام چسبیده باشد. کار که زبانم به کام چسب صندلی اش را جلوتر میکشد. همچنان شبیه صاعقه زده ها نگاهش میکنم که پشت میزش نشسته و بی خیال سیگار دود میکند. کری زیبا؟ مشکل شنوایی ای چیزی؟ هوم؟
بالاخره زبان الکنم را با سختی در دهان میگردانم. کام عمیقی از سیگار توی دستش میگیرد. واضح نبود؟ کجایی هستی؟ هاج و واج براندازش میکنم و شبیه احمقها جواب می دهم. میخندد و آرنجش را روی میز ستون میکند. ایرانی باشی یعنی زبون رسمیت فارسیه منم دارم به فارسی حرف میزنم. دستانم بی اختیار روی بند کیف مشت میشوند. من و دوستم معرفی کرده یعنی… یعنی خودم شرایط رو نمیدونم… دوستم. شرایط رو من دارم بهت میگما ل* شو! از دخترای زبون دراز خوشم نمیاد! یا * شو یا به سلامت!