آیرل رمان
دانلود رمان های عاشقانه جدید و پرطرفدار جذاب
رمان راه‌ گم کرده [جلد دوم از مجموعه بازی ذهن] از اس تی ابی دانلود رایگان

رمان راه‌ گم کرده از اس تی ابی با لینک مستقیم

دانلود رمان راه‌ گم کرده از اس تی ابی کامل رایگان

ژانر رمان : عاشقانه، بزرگسال، دارک

تعداد صفحات : 135

رمان راه‌ گم کرده [جلد دوم از مجموعه بازی ذهن]

خلاصه رمان : دیدن و گوش دادن به آدم بد، خودش شروع بدیه. از یه مشت آروم از طرف دوک جاخالی میدم و به اینکه چقدر داره بهم آسون میگیره پوزخند میزنم اون میخواد اگه اوضاع از کنترل خارج شد یه چیزایی بلد باشم پس پیشم اومد و دستور داد که با هم مبارزه کنیم تا ببینه من باید روی چی کار کنم.

قسمتی از داستان رمان راه‌ گم کرده

اون تو سمت چپش ضعیف عمل میکنه مدام خودشو در معرض حمله قرار میده فرم بدنش بهم ریخته ست در بهترین حالت یه بوکسور آماتوره به احتمال زیاد تو یه خانواده نظامی بزرگ شده که پدرش چند تا تکنیک بهش یاد داده تکنیکهای قدیمی و از مد افتاده. تو یه مبارزه ی واقعی، زیر دو دقیقه قشنگ بهش غلبه می کردم و به التماس و غلط کردم می افتاد ولی من باید یه دختر معمولی باشم. روزی یه عالمه کالری میخورم که یکم تپل بمونم، عضله هام رو پشت زنونگیم قایم می کنم که زیادی رو فرم نیام و گندم در نیاد. دوک داره پوزخند می زنه و من یه مشت ضعیف و مسخره حواله چپش می کنم. خیلی راحت پسش می زنه و من جلوی خنده امو می گیرم. عاشق رازهای کوچولو ام خیلی حال میده همه رو خر کنی و فکر کنن بره ای، نه یه گرگ هار. «خب بریم رو دیوار تمرین کنیم پلمونز همیشه زنا رو تا دم خفه شدن می برده.

میخوام نشونت بدم چطوری قفل دستش رو باز کنی.» رو کنه سرمو تکون میدم و دنبالش میرم عرق پیشونیشو پاک می خوبه که تو تحلیل کردن آدما مثل لوگان وارد نیست. وگرنه می فهمید من عرق نمیکنم یعنی از اون هیکلم رو فرم تره. نمیشه که الکی عرق کرد. میره کنار دیوار و بهم اشاره میکنه «دستات گلوم.» منم همون کارو میکنم شستامو میذارم رو هم و دستام رو برای خفه کردنش قفل می.کنم چه روش خفه کردن بیخودی یه تیکه سیم خیلی بهتر عمل میکنه وقتی قفلو سفت میکنم یه نیشخند بهم می زنه، و دستاش مثل برق میاد بالا بین دستای من و تو یه چشم به هم زدن بازشون میکنه منو می چرخونه و منم میذارم این کارو بکنه خیلی زور میزنم جلوی عکس العمل هامو وقتی منو به دیوار می کوبه، بگیرم. دستاش دور گردنم حلقه میشن و یه ابرو میندازه بالا و یه جوری فشار میده که فقط عصبیم کنه.

همون کاری که کردمو بکن. باشه؟» اینو میگه و یه ذره دیگه فشار میده. خودمو به خریت میزنم و ادا در میارم که دارم تقلا کنم حرکات قبلیشو تقلید کنم که یهو صدای بسته شدن در و یه چیزی که می افته رو می شنوم. «اینجا چه خبره؟» صدای لوگان باعث میشه لبخند بزنم، ولی وقتی سعی میکنم تکون بخورم دوک منو محکم نگه می داره و گردنمو سفت تر می گیره. دوک میگه: «باید آماده باشه.» و گردنم رو سفت تر می گیره. وقتی نفس کشیدن واقعا سخت ،میشه مغزم اون فیوز کوچیکی که جلوی عکس العمل هام رو میگیره رو میسوزونه و دستم می پره بالا و میره تو اون فاصله ی احمقانه ای که بین بدنامون گذاشته. وقتی پاشنه ی دستم با بافت نرم گلوش برخورد می کنه و به عقب هول داده ، شه و حس میکنه داره خفه میشه ناله ای می کنه و حواس های من دوباره سر جاشون برمی گردن.

آخ، گندش بزنن. لوگان یه پوزخند می زنه و بعد خودشو جمع و جور می کنه و نمی ذاره ردی از اون واکنش توی چهره ش بمونه دوک داره برای نفس کنه فکر نکنم اونقدر محکم زده باشم که نایش از بین کشیدن تقلا . رفته باشه. البته امیدوارم. زوری میگم ببخشید، هول شدم.» دوک سرفه می کنه و بعد صدای بلند یه نفس عمیق تو گوشم می پیچه و آروم آروم بلند .میشه خدا رو شکر داره نفس می کشه. گلوشو ماله، گونه هاش از خجالت سرخ شدن. میگه: «حرکت غریزی خوبیه.» و به سختی آب دهنشو قورت میده. فقط اگه اون حمله کرد، این کارو بکن.» پلمونز یه فضای بزرگ بین بدنامونو نمی ذاره. اون یه خفه کن حرفه ایه کارآگاه دوک که نیست اگه میخوای کسی رو رو در رو خفه کنی، نباید هیچ فضایی بین بدناتون باشه. ولی خب، من اینو نمیگم یه دختر خوب عاقل و غیر چاقوکش اینو نمی دونه.

مشخصات کتاب
  • نام کتاب: راه‌ گم کرده
  • ژانر: عاشقانه، بزرگسال، دارک
  • نویسنده: اس تی ابی
  • ویراستار: آیرل
  • تعداد صفحات: 135
  • حجم: 2 مگابایت
  • منبع تایپ: آیرل
خرید کتاب
55,000 تومان
دانلود بلافاصله پس از پرداخت
  • 3 بازدید
  • 55,000 تومان
https://ayrelroman.ir/?p=12649
لینک کوتاه مطلب:
برچسب ها
موضوعات
آخرین نظرات
نماد اعتماد
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " آیرل رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.