آیرل رمان
دانلود رمان های عاشقانه جدید و پرطرفدار جذاب
رمان در آغوشت پناهم بده از سارا فرد دانلود رایگان

رمان در آغوشت پناهم بده از سارا فرد با لینک مستقیم

دانلود رمان در آغوشت پناهم بده از سارا فرد کامل رایگان

ژانر رمان : عاشقانه

تعداد صفحات : 1450

رمان در آغوشت پناهم بده

 

خلاصه رمان : ماهم رفتیم کلانتری. دیگه ازونجا آقا فرزام دید خیلی طول میکشه و این قصه سردراز داره مابین راه پیاده شد رفت . دستشون درد نکنه بنده خدا از کلاس اولش افتاد. دیگه دومی رو نمیشد کنسل کنه. فریما جان باز از طرف من ازشون تشکر کن.

قسمتی از داستان رمان در آغوشت پناهم بده

آره واقعا… سنگ تموم گذاشتن. رضایت ناخدارو هم گرفت. با یه چک به مبلغ تمام کرایه های عقب افتاده و هزینه درمان سر شکسته اش … باج داد بهش تمام حس های بد دوباره به پشت حلقم رسیده و آزارم می دادند. مامان نرگسی انگار که متوجه وخامت حالم شده باشد دستانم را می فشارد: فکرشو نکن، خودم باهاش حساب می کنم و بعدا از حقوقت کم می کنم. فریما می گوید: _آفرین به دایی جنتلمن خودم… حالا شهره چرا حالش خراب شد؟ _این ایوب ازخدا بی خبر زیر بار نمی رفت که … میگفت مواد مال من نیست. جناب سروانه برگشت گفت پس این خانمو ببرید بازداشتگاه تا یادشون بیاد این موادی که از محل زندگی ایشون پیدا شده واسه کیه … یهو از حال رفت و باز فریما با دلسوزی سر تکان می دهد: _حتما شک شده … الهی … مثلا بارداره بیچاره… چی کشیده مامان نرگسی کنجکاو می پرسد: _مگه ناخدا رضایت نداد؟

پس چرا ایوب رو نگهداشتن؟ _وقتی شهره از هوش رفت گردن گرفت دیگه. بابت مواد نگهش داشتن،گفتن میدنش کمپ اجباری _خدا هدایتش کنه فریما در جواب طلب خیر نرگس دست بلند می کند: _آمین _ خب دیگه من با اجازتون برم بخوابم چشمام داره از حدقه بیرون میزنه _ برو مامان… امروز خیلی روز سختی داشتی،چشمات کاسه خون شده جمله پر شباهت نرگس،با یادآوری تشبیه یزدان لبخند را میهمان لبم می کند. وقتی به خود می آیم که سر بر بالش گذاشته و فکرم چند دقیقه ای حوالی یزدان پرسه گردی کرده است. شخصیت عجیبی داشت و مهم تر اینکه فهمیده بودم ظاهر آدم ها هرچقدر بی ایمان جلوه کند و کلامشان هرچقدر رک و بی ملاحظه بیان شود و رفتارشان گویای بی احساسی و بی تفاوتی شان باشد، هنوز برای قضاوت کردنشان زود است.مگر نه اینکه آن هنگام که برای کمک به شهره پیش قدم شده.

در دفتر اعمالش ثوابی خداپسند ثبت و ضبط شده. پس نمی توانست یکی از بندگان محبوب خدا باشد؟ ماجرای کاوه فریما قهقهه می زند: _ وای… من فکر می کردم کاوه دوست پسرته. نگاه از من می گیرد: البته ببخشید بیتا جون بیتا با لبخند می گوید: _ چیز تازه ای نیست عزیزم، من می دونم دیگه … آخر مجبور میشم بابت این فامیلی شاهکارم تغییر جنسیت بدم. و با اخم رو به من شاخه و شانه می کشد: _ البته این سلاله هم بی تقصیر نیستا، انقدر کاوه کاوه کرد، افتاد توی دهن بچه های شرکت فریما لیوان شربت را از داخل سینی برداشته و سمت بیتا میگیرد چیزی از پهنای لبخندش کم نشده: _خوشحالم از آشناییتون . شماهم مثل سلاله جان، خانم مهندسی نه؟ _بله، منتها جنس مهندسی مون فرق داره من سروکارم با عمله بنا و آجر و سیمانه، ایشون طبیعت خدارو شبیه سازی میکنن … البته به گفته خودشون.

معترض می شوم: _ بیتا؟ به گفته خودم؟ واقعا که؟ پس تعریف و تمجیدهات هندونه زیرِ بغله؟ به قصد دلجویی جواب می دهد: _ خل نشو … بد برداشت کردی عزیزم،شما تو کارت معرکه ای… اگه اینجور نبود که اون ویلیام شکسپیر قرار داد رو فسخ نمی کرد. نا باورانه دست از کار می کشم: _ مگه فسخ کرد؟ _ آره بابا… نشد درست برات تعریف کنم، گفت الا و بلا فقط با سلاله کار ادامه پیدا می کنه… وگرنه فسخ قرار داد میکنم،علیرضا هم که اون روز انگار از دنده چپ پاشده بود گفت به سلامت… ولی فکر کنم مث چی پشیمونه ها… _ اون حفظ غرورش بر همه چیز اولویت داره. _پشیمونی به خاطر تورو نمیگم که … در جواب نگاه تیزم می خندد. _ فسخ قرار داد و میگم نابغه … می دونی چقدر به ضررش شد. مدادی که پشت گوشم جا داده بودم را به سمت بیتا پرت می کنم: _واقعا که دوست مارو ببین…

مشخصات کتاب
  • نام کتاب: در آغوشت پناهم بده
  • ژانر: عاشقانه
  • نویسنده: سارا فرد
  • ویراستار: آیرل
  • تعداد صفحات: 1450
  • حجم: 8 مگابایت
  • منبع تایپ: آیرل
خرید کتاب
50,000 تومان
دانلود بلافاصله پس از پرداخت
  • 11 بازدید
  • 50,000 تومان
https://ayrelroman.ir/?p=11755
لینک کوتاه مطلب:
برچسب ها
موضوعات
آخرین نظرات
نماد اعتماد
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " آیرل رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.