آیرل رمان
دانلود رمان های عاشقانه جدید و پرطرفدار جذاب
رمان دختر طلاق از فاطمه رنجبر دانلود رایگان

رمان دختر طلاق از فاطمه رنجبر با لینک مستقیم

دانلود رمان دختر طلاق از فاطمه رنجبر کامل رایگان

ژانر رمان : عاشقانه

تعداد صفحات : 1471

رمان دختر طلاق

خلاصه رمان : همه‌چی از وقتی شروع شد که ونوس‌خانم، مادر امید، برای پیدا کردن یه عروس “مناسب” راهی روستا شد. برخلاف طرز فکر آزاد و مدرن بقیه اعضای خانواده، دنبال یه دختر ساکت، خجالتی و به قول خودش “پاک” بود. اینطوری بود که آهو وارد زندگی امید شد؛ یه ازدواج از روی اجبار. اما بعد از ازدواج، پدر و مادر آهو طلاق گرفتن و اوضاع بدتر شد. ونوس‌خانم آهو رو دلیل بدبختی‌ها دونست و از امید خواست طلاقش بده. طلاق انجام شد… و آهو، تنها، شکسته و خسته، تصمیم به خودکشی گرفت. اما دختری به اسم تارا از راه رسید و نجاتش داد. تارا از آهو، اون دختر ساکت و بی‌پناه، یه زن متفاوت ساخت. حالا آهو زیبا، بااعتماد‌به‌نفس و قوی‌تر از همیشه برگشته؛ ولی نه فقط برای زندگی، بلکه برای انتقام. بازی بین عشق و انتقام شروع شده… اما آیا احساسات گذشته مانعِ انتقام می‌شن؟ یا راز پنهانی بین آهو و امید، زخمی کهنه رو توی دل تارا زنده می‌کنه؟

قسمتی از داستان رمان دختر طلاق

_ نه خدا بهم زبون چرب داده ، رامش میکنم . _ دیوونه . بیا جلوی درمون بدم بهت ، فقط من رنگ آبی دارم و قرمز _ وای خداروشکر واسه من آبی لازمه اما کاربنیه؟ _ نه آبی کمرنگه _ اشکال نداره این دور و اطراف پارچه فروشی نیست که برم بخرم ، پولش رو واست میارم ._ اِ این چه حرفیه ! نه اصلا حرفشم نزن ، شاید خوشت نیومد . _ نه میاد من سلیقه تورو میشناسم اما خیلی پول حروم کنی رفتی پول عیدیت رو دادی سره این پارچه ها و حریر کار شده و …. همش هدر کردی ؛ من بودم زمانی که دبیر میگفت میخریدم مثل الان که البته ننه فعلا پای رفتن به شهر نداره مارو هم که نمیزاره بریم . _ حالا تو انقدر حرف نزن بیا . _ چشم _خداحافظ . غذام رو که خوردم پارچه رو تو یه پلاستیک گذاشتم در زده شد با دو از خونه رفتم بیرون ، دمپایی لا انگشیتم رو پام کردم ، رفتم حیاط در رو باز کردم ببینم .

_ میشا عجولی چقدر! بفرما . مشغول نگاه کردن پارچه شد که صدای قدمای کسی رو شنیدم سر آوردم بالا که با یه مرد خوش هیکل مواجه شدم. قیافش هم خوب بود اما اخما توهم ، نگاهی از بالا تا پایین بهم انداخت به خودم نگاه کردم ، وای آهو الهی بمیری . پشت در مخفی شدم که میشا گفت _ چی شد . با اخم نگاهی به همون مرد انداختم که پوزخندی زد و رفت  میشا پچ پچ وار گفت _ دیدی همین و میگفتم این اون تهرانیس . _ جدی ؟ _ آره . _ با یه من عسلم نمیشه خوردش که ! _ به قول خودت اخلاقشم اگه بد باشه مال جذبشه . _ نمیدونم اما در کل خوب بود. _ آهو من برم الان ننه گیر میده چرا دیر اومدی _ برو به سلامت . درو بستم ، ای خدا اگه چادر میذاشتم عمرا کسی از اینجا رد میشد حالا یه باره نزاشتم رد شد که هیچ یه جوری هم اخم کرده انگار که گناه کبیره کردم .

البته حیاط کلا سرپوشیده بود بخاطر همین راحت بودم اما این سری نه . با صدای مامان از خواب بیدار شدم _ پاشو آهو با کرختی پتو رو کنار زدم _ بله مامان ؟ _ بلند شو مدرسه داری . از رو تشک بلند شدم ، رفتم دستشویی دست و صورتم رو شستم ، مسواکی هم زدم رفتم سمت کمد لباس فرم مدرسه رو پوشیدم با یه سری وسایل لازم از اتاق زدم بیرون _ مامان من رفتم _ کجا ؟ صبحانه _ نه نمیخورم . رفتم حیاط کتونیم رو پوشیدم جلوش یکم باز شده بود . چشم گرفتم ، به این پدرمون هم بگیم کلی بحث میکنه که من بی عرضم . والله جرئت نداریم حرف بزنیم . در حیاط رو باز کردم که میشا آروم گفت _ وای خبر دارم بیا بریم . دستم رو گرفت ، تند تند راه میرفت یکم که از خونه دور شدیدم گفت . _ خوب الان میگم اونجا نگفتم چون دیوار موش داره موشم گوش داره . _ خوب بگو _ بگو اینا برای چی اومدن اینجا .

_ کیا ؟ _ همین پسره و خانواده اش . _ خوب خوب _ برای اینکه آقا زاده انتخابش یه دختر مناسب و پاک باشه اومده اینجا البته با زور مادرش ، بدبختم گفته باشه هرکی رو اوکی کردی هستم حالا مامانه داره انتخاب میکنه . _ ببین قرعه بیوفته به نام کی دیگه ! _آره . امید ذهنم کشیده شد سمت دختره دیروزی مثل دوست دخترای دیگم نبود اما خوب بانمک بود ، با صدای مامان از فکر اومدم بیرون . _اصلا آوردمت که اینجا زن بگیری . _نمیفهمم چه زنی ؟ زنه روستایی ؟ _ آره یه دختره پاک و ساده نه مثل دوست دخترای بی ادب و زبون درازت ! _ مهم اینه که میتونم تحملشون کنم . _ دختر روستاییم میتونی . _ باشه هرکاری دلت میخواد انجام بده هم من یه حالی میکنم هم به اون دختره پولی میرسه ؛ فقط زودتر چون کارای کارخونه مونده باید زودتر برم و اینکه یه خوش بر و روش رو انتخاب کن برام با تاکید ادامه دادم و بدون عروسی .

مشخصات کتاب
  • نام کتاب: دختر طلاق
  • ژانر: عاشقانه
  • نویسنده: فاطمه رنجبر
  • ویراستار: آیرل
  • تعداد صفحات: 1471
  • حجم: 5 مگابایت
  • منبع تایپ: آیرل
لینک های دانلود
  • 5 بازدید
https://ayrelroman.ir/?p=12118
لینک کوتاه مطلب:
برچسب ها
موضوعات
آخرین نظرات
نماد اعتماد
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " آیرل رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.
hacklink |
casino siteleri |
en iyi bahis siteleri |
casinolevant |
casinolevant |
deneme bonusu |
casinolevant giriş |