آیرل رمان
دانلود رمان های عاشقانه جدید و پرطرفدار جذاب
رمان دختر حاج آقا از سیما نبیان منش دانلود رایگان

رمان دختر حاج آقا از سیما نبیان منش با لینک مستقیم

دانلود رمان دختر حاج آقا از سیما نبیان منش کامل رایگان

ژانر رمان : عاشقانه، کلکلی

تعداد صفحات : 1768

رمان دختر حاج آقا

خلاصه رمان : دختری با روحیه‌ای طغیان‌گر، در دل خانه‌ای که ستونش مردی‌ست با عبایی بر دوش و نامی درخشان میان اهالی محل: حاج آقا ب. او که سال‌هاست نماد دین‌داری و اصول‌گرایی در منطقه‌اش محسوب می‌شود، حالا با دختری مواجه است که درک او از دنیا، زمین تا آسمان با باورهای پدر فاصله دارد. نه تنها علاقه‌ای به ظواهر مذهبی ندارد، بلکه گاهی عمداً خلاف آن‌ها رفتار می‌کند؛ انگار که بخواهد چیزی را فریاد بزند که مدت‌ها در دلش نگه داشته. تضاد میان پدر و دختر، در قاب زندگی‌شان، هر روز شکلی تازه می‌گیرد؛ از جدال‌های پرحرارت گرفته تا لحظه‌هایی پر از سکوت و فهم ناتمام. این داستان، فقط داستان یک دختر متفاوت نیست؛ بلکه روایتی‌ست از نسل امروز، از فاصله‌ی فکری میان دیروز و امروز، از عشق و لج‌بازی، و شاید در نهایت، از فهم و پذیرش.

قسمتی از داستان رمان دختر حاج آقا

اینو گفتم و از خونه زدم بیرون… بغضی به گلوم چنگ انداخته بود که هیچ تسلطی روش نداشتم. این بغض هی بزرگ و بزرگ‌تر می‌شد… نترکید، اما تبدیل شد به اشک‌هایی که بی‌اجازه از چشمام می‌چکیدن و از گونه‌هام پایین می‌اومدن… از ساختمون زدم بیرون و رفتم توی حیاط… روی سکو نشستم، زانوهامو توی بغلم جمع کردم و خیره شدم به نقطه‌ای نامعلوم… منو به جایی رسونده بودن که هی توی خلوت خودم آرزو می‌کردم: «کاش پسر بودم…!» پسرا چیزی رو توی ایران داشتن که ما دخترا نداشتیم… و اون “آزادی” بود… استقلال بود… اونا موجودات خوشبخت‌تری بودن، به هزار و یک دلیل که برای همه مشخصه! تو حس و حال گند خودم بودم که یه صدایی شنیدم: – چی شد!؟ خواستگارت نپسندیدت!؟ ایمان بود که داشت تیکه می‌نداخت… نیم‌نگاهی به پشت سرم انداختم…

ایستاده بود و در حالی که قهوه می‌خورد، منو با تحقیر و تمسخر نگاه می‌کرد! هیچ حرفی نزدم… اون‌قدر توی خودم مچاله شده بودم که حتی نمی‌تونستم حرف بزنم… اومد و کنارم نشست… به نیم‌رخم نگاه کرد… اشکامو با آستینم کنار زدم که نبینه، ولی دید… دماغمو بالا کشیدم که نفهمه گریه کردم، ولی فهمید… ظاهراً لیالتم خیلی ضایع شده بود!!! قهوه‌شو سمتم گرفت و گفت: – بخور، داغه… سرمو به سمتش چرخوندم… فکر کنم تا حالا منو این‌قدر عصبی، غمگین و بهم‌ریخته ندیده بود… لیوان رو ازش گرفتم، یه کم ازش سر کشیدم، بعد دوباره لیوانش رو به سمتش گرفتم… اونو از دستم گرفت و خودش دوباره ذره‌ذره چشید… و بعد پرسید: – اگه نپسندیدت ایرادی نداره! تو که خواستگارات فَت و فراوونن… نیشخندش عصبانیت منو شدیدتر کرد. رومو به سمتش کردم و گفتم: – چیه!؟

نکنه خودت خیلی خاطرخواه داری؟ با اون ریش بلند مسخرت! در ضمن من اونو رد کردم، نه اون منو… بدون که! نیشخند زد. دندون‌هامو رو هم فشار دادم و گفتم: – چیه؟ فکر می‌کنی دروغ می‌گم!؟ خب برو از آلا و خانم حبیبی بپرس… اتفاقاً پسره خیلی هم خوش‌تیپ و باکلاس و پولدار و آدم‌حسابی بود! از اونایی که هر دختری آرزوشونه برن خواستگاریش… اصلاً… اولین دختری که رفت خواستگاریش و پسندیدش، من بودم… چون اون خیلی سخت‌گیر بود… باز یه چیزی گفت که عصبی‌م کرد: – الان داری از خودت تعریف می‌کنی یا از اون؟ هرچند مطمئنم اون نپسندیدت… محکم و عصبی گفتم: – نه خیر! من نپسندیدم! باور نداری از آلا حبیبی و زنش بپرس! انگار از تموم حرف‌هام فقط همون تیکه‌ی اول رو شنید، چون با طعنه پرسید: – از کی بپرسم؟ آلا و خانم حبیبی!؟ از کی تا حالا حاج آلا و مادرت شدن آلا و خانم حبیبی!؟

با بغض و خشم گفتم: – از امشب… از همین امشب، اونا دیگه واسه من آلا و خانم حبیبی‌ان! لب و لوچه‌م آویزون شده بود و چونه‌م از بغض می‌لرزید… می‌دونستم اگه همون‌طوری بشینم، مثل دختر بچه‌ها شروع می‌کنم هق‌هق کردن و گریه‌زاری… واسه همین، فنجونش رو قاپیدم و ته‌مونده‌ی قهوه‌شو مزه‌مزه کردم… چیزی توش نمونده بود… چسبوندمش به سینه‌ش و گفتم: – تو که همه‌شو خوردی… اه! بیا بگیرش! یه نگاه تأسف‌بار بهم انداخت، بعد فنجون قهوه رو کنار گذاشت، دستاشو روی زانوهاش گذاشت، مثل من به یه نقطه‌ی نه‌چندان مشخص زل زد و گفت: – تو به درد ازدواج با هیچ پسری نمی‌خوری! کار خوبی کردی که جواب رد دادی… جواب بله می‌دادی، افتضاح بزرگی به بار می‌اومد چون روز اول نه، روز دوم صددرصد میفهمیدن چه اسکلی گیرشون اومده! از اینکه این‌قدر صریح توهین می‌کرد، عین خیالم نبود…

مشخصات کتاب
  • نام کتاب: دختر حاج آقا
  • ژانر: عاشقانه، کلکلی
  • نویسنده: سیما نبیان منش
  • ویراستار: آیرل
  • تعداد صفحات: 1768
  • حجم: 12 مگابایت
  • منبع تایپ: آیرل
لینک های دانلود
  • 15 بازدید
https://ayrelroman.ir/?p=12231
لینک کوتاه مطلب:
برچسب ها
موضوعات
آخرین نظرات
نماد اعتماد
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " آیرل رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.
hacklink |
casino siteleri |
en iyi bahis siteleri |
casino siteleri |
casinolevant |
deneme bonusu |
casinolevant |