دانلود رمان خاموشی از مریم پیروند کامل رایگان
ژانر رمان : عاشقانه
تعداد صفحات : 1252
خلاصه رمان : امیرحافظ پسری که مجبور میشه با بیوهی برادرش ازدواج کنه در حالیکه خودش کس دیگهای رو دوست داره و با رابطهی پنهانی که با سلما داشته اونو باردار کرده و این موضوع زمانی پیش میاد که امیرحافظ با زنداداش بیوهش ازدواج میکنه و وقتی میفهمه سلما حاملهست بهش اجازه نمیده بچهشو سقط کنه و …
قسمتی از داستان رمان خاموشی
همراه با تماشا کردنش هق هقی کرد و اشکهاش رو روونه د ِل غم زدهمون میکرد. امیر هم با بغض نامحسوسی لب زد : – میفهمم. به خدا که میفهمم. دارم نابود میشم سلما. تو که نمیدونم چقدر زجره! چه زجری! چی! اجازه داد کمی از تنش فاصله بگیرم ولی دست هاش رو دو طرف صورتم گذاشت. با ملایمت توی صورتم خیره شد و گفت: – با هم میریم خونه، منو ببین سلما، منم خیس شدم. سریع با هم میریم همین خیابون پایینی، ماشین اونجاست. سوار میشیم میرسونمت. باشه؟ همون موقع ماشین حاج رحمان با سرعت از کنارمون گذشت، گذشتنش رو دیدم و خوشحال شدم که پسرش رو توی این بیتاب شدن ها دیده.
حتی ندیده هم میتونستم خشمش رو واضح حس کنم که چه جوری دست هاش رو دور فرمون ماشین پیچونده و صدای تیکه آهن بیزبون رو بخاطر شدت حرکات عصبیش درآورده. – چرا دست از سرم بر نمی داری؟ محکم گفت: – نمیتونم. باور کن نمیتونم. بیا بریم عزیزم. بازوم رو گرفت و کمی کشید تا همراهش بشم. با گریه ای که اون به خاطر ریزش بارون نمیدید اما بغضش رو حس میکرد، عقب رفتم و داد زدم: – دنبالم نیا، بهم دست نزن، بهم زنگ نزن، بهم پیام نده فهمیدی؟ منو تو از هم جدا شدیم، هر کوفتی که تو گذشته با هم داشتیم تموم شد، تموم شده میفهمی؟ سعی کن قبول کنی من دیگه نیستم. پشیمون باشی یا هر غلطی کردی به من ربطی نداره.
من کاری به تو و زندگیت ندارم. صدام دورگه شده بود. هم از سوز سرما و هم از گریه، شک نداشتم امشب باید به بستر افتادن رو به جون بخرم. تا قدم از قدم برداشتم سد راهم شد. ماشینی از کنارمون گذشت ولی دوباره دنده عفب گرفت و پشت سرم توقف کرد. امیرحافظ با لحن آرومی گفت: – باشه عزیزم هرچی تو بخوای اما بذار حداقل برسونمت خونه خیس شدی، هوا هم سرده میبینی که تو این هوا تاکسی هم نیست. هق زدم. – به تو ربطی نداره. – باشه، باشه قبول به من ربطی نداره اما می خوام فقط کمکت کنم، سلما جان! صدای به هم کوبیده شدن در ماشین رو شنیدم. – برو امیر حافظ برو، دیگه مزاحمم نشو خستم کردی. – این آقا مزاحمت شده سلما خانوم؟