دانلود رمان جوکر از ستاره.ب کامل رایگان
ژانر رمان : عاشقانه
تعداد صفحات : 572
خلاصه رمان : شیده دختر ۱۷ ساله ست که شب تولدش، وقتی هیچ کس توی خونه نیست، گروگان گرفته میشه…اون سیزده روز با گروگان گیرش توی یه خونه زندگی میکنه و دقیقا وقتی که عاشق گروگان گیرش شده..
قسمتی از داستان رمان جوکر
از ترس یخ زده بودم ولی بدنم عرق کرده بود. نقسم مقطع مقطع بیرون میومد. به مردهای سر میز نگاه انداختم بافتها بهشون میگفت پیری بعضیاشون ماسک داشتن و بعضیاشون فقط گریم کرده بودن ازش پرسیده اینا چرا این ریختی ان؟ پانته جواب داد چون نمیخوان شناخته بشن چون آدمای کله گنده آن بعضیاشون حتی توی دم و دستگاه دولتی کار میکنن برای دختر کم سن و سالی مثل منم سخت نبود فهمیدن این موضوع قمار جرم به حساب میومد توی ایران پس معلومه که نمیخوان کسی بشناسدشون. با خودم فکر کردم امشب شانس با کدوم یکی از اونا باز بود؟
قطعا من یکی شانسی نداشتم در واقع بازنده من بودم. پانته لبخندی زد و گفت: نگران نباش میتونی با یکی از اینا بار زندگیتو ببندی همه مثل تو خوش شانس نیستن. خوش شانس اینکه امکان داشت یکی از این مردا منو به خونه اش بیره و هر غلطی خواست با من بکنه، خوش شانسی بود؟ من فقط به بچه دبیرستانی معمولی بودم. یافته هیجان زده دم گوشم زمزمه کرد. اوه ببین، بابات All-in کرد. به بابا که سر میز با ماسک خوک نشسته بود زل زدم و پرسیدم یعنی چی؟ یعنی همه دارو ندارشیو وسط گذاشت؟ ترسیدم برای بابا که دیگه پولی براش نمونده بود.
که اگه مونده بود من الان اینجا نبودم گفتم یا که پولی براش نمونده. پانته چشمکی زد و جواب داد: ریس تو اینجا چیکاره ای؟ پس درست حدس زده بودم بابا روی من قمار کرده بود. دانم میخواست فق بزنم جلوی خودمو گرفتم و به خدا التماس کردم برای یک بار هم که شده شانس با من یار باشه. پانته سونی کشید. این چند نفر بخاطرت Allkin کردن فکر کنم خیلی دلتون میخواد امشب نورو با خودشون ببرن نه. این عادلانه نبود. نمیخواستم نمیخواستم خدایا رحم کن. پاهام از شدت ترس و استرس می لرزید تمام بدنم بی حس شده بود.