آیرل رمان
دانلود رمان های عاشقانه جدید و پرطرفدار جذاب
رمان تقاص از هما پور اصفهانی دانلود رایگان

رمان تقاص از هما پور اصفهانی با لینک مستقیم

دانلود رمان تقاص از هما پور اصفهانی کامل رایگان

ژانر رمان : عاشقانه

تعداد صفحات : 741

رمان تقاص

خلاصه رمان : قبل از اینکه حتی چشمام رو به دنیا باز کنم، دنیا برای ما تصمیم گرفته بود. عشقی در گذشته شعله کشید و خاکسترش، سرنوشت من و تو رو رقم زد. ما داریم تاوان اشتباهی رو پس می‌دیم که مرتکبش نشدیم. تو به من استواری یاد بده… من هنوز شکننده‌م، هنوز زوده برای شکستنم. من بلورم… از دل روشن‌ترین احساسات ساخته شدم. نذار این زهر، روح منو بسوزونه… نذار تنها بمونم، این راهو با هم بریم. بیا نذار تکرارِ گذشته، آینده‌مونو بگیره. تو نیمه‌ی منی، تو کسی هستی که پیش از دیدنت، توی دلم جا داشتی. با من بمون… چون این تقاص حق هیچ‌کدوم‌مون نیست.

قسمتی از داستان رمان تقاص

هنوز حرف کامل از دهن آرمین خارج نشده بود که صدای شکستن اشیا داخل اتاق بلند شد. داریوش همینطور که فریاد می کشید تموم وسایل اتاق رو در هم کوبید. اشک از چشمای من و آرمین جاری بود. داریوش اینقدر وسایل رو شکست تا اینکه بالاخره آروم گرفت، شایدم دیگه چیزی برای شکستن توی اتاقش نبود. آرمین که دیگه طاقت موندن نداشت از جا بلند شد و به سمت در رفت. قبل از اینکه بیرون بره به طرف من برگشت و گفت: – تو دختر خیلی صبوری هستی … ازت می خوام باهاش مدارا کنی تا این روزای سخت رو پشت سر بذاره. بذار خودشو تخلیه کنه. من بلافاصله بعد از عروسی بر می گردم و می یام سراغش. تا اون موقع به تو می سپارمش. بعد از این حرف آروم خداحافظی کرد و رفت.

بعد از رفتن اون پشت در اتاق داریوش نشستم. دلم خیلی براش می سوخت. مطمئناً خیلی زجر می کشید، ولی تصمیم گرفتم تنهاش بذارم. به خصوص که می دونستم اگه توی این لحظات من جلوی چشمش باشم بیشتر عصبانی می شه و همه چیزو به گردن من می اندازه. یه کم دیگه اونجا نشستم و وقتی صدایی نیومد خیالم راحت شد که فعلاً آرومه. زیر لب زمزمه کردم: – خدایا بهش صبر بده. سپس در حالی که توی دلم دعا می کردم همه چیز به خوبی و خوشی تموم بشه و فکر تو از ذهن داریوش بیرون بره به اتاقم رفتم. بمیرم واسش! تازه داشت نقشه می کشید برای اینکه دوباره به دستت بیاره! همه نقشه هاش نقش بر آب شد … روز بعد داریوش اصلاً از اتاق خارج نشد و حتی لب به غذا نزد.

هر از گاهی که برای رفع نگرانی جلوی در اتاقش می رفتم صدای زمزمه عاشقونه اش رو با تو می شنیدم. البته چون صداش بارونی بود متوجه نمی شدم که چی می گه فقط هر از گاهی اسم تو رو میون حرفاش می شنیدم. اون روز هم گذشت و روز دوم رسید. همون روزی که قرار بود شبش تو عروس بشی. یادآوری اون شب هنوزم برام سخته! … داریوش هنوزم از اتاقش خارج نشده بود و التماسای منم توی اون اثری نداشت. ساعت حدود نه بود که از التماس خسته شدم و خودمو روی کاناپه پذیرایی ولو کردم. دراز کشیده بودم و به تو فکر می کردم. مطمئن بودم که امشب مثل ستاره ای میون جمع می درخشی. می دونستم از خوشگلی چشم همه رو خیره کردی. حسابی توی فکر فرو رفته بودم و نفهمیدم کی خوابم برد

که یهو با صدای بلندی از خواب پریدم. صدا از اتاق داریوش می یومد. ساعت یک شب بود. سریع خودمو پشت در اتاق رسوندم. صدای برخورد چیزی محکم با دیوار می یومد و به دنبال اون صدای فریاد داریوش که می گفت: – نه… تو رو خدا نه! دست به رزای من نزن کثافت … رزا نذار بهت نزدیک بشه … نه نذار نذار. می فهمیدم که با مشت محکم به دیوار می کوبه و فریاد می کشه. چنان نعره می زد که همسایه ها در خونه اومدن. با گریه می خواستم در رو باز کنه، ولی گوش نمی کرد. نمی دونستم دست تنها چی کار کنم! یکی از مردای همسایه با لگد محکمی در رو شکست. وقتی وارد اتاق شدم نزدیک بود غش کنم. صورت داریوش پر از خون بود!! فکر کنم علاوه بر دستش سرش رو هم به دیوار کوبیده بود. مشخص بود که حالش بده.

مشخصات کتاب
  • نام کتاب: تقاص
  • ژانر: عاشقانه
  • نویسنده: هما پور اصفهانی
  • ویراستار: آیرل
  • تعداد صفحات: 741
  • حجم: 12 مگابایت
  • منبع تایپ: آیرل
لینک های دانلود
  • 29 بازدید
https://ayrelroman.ir/?p=11026
لینک کوتاه مطلب:
برچسب ها
موضوعات
آخرین نظرات
نماد اعتماد
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " آیرل رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.