دانلود رمان بی همسرای از sahar parichehr کامل رایگان
ژانر رمان : اجتماعی
تعداد صفحات : ۴۴۷
خلاصه رمان :
داستان زندگی چند زن و مشکلات به وجود آمده از ازدواج آنها. ازدواجهایی که عادی نبوده و زندگی رو برای زنهای داستان سخت کرده. حالا باید این زنها گلیم خودشون رو از آب بکشند بیرون که بعضی هاشون تنهان و بعضی هاشون هم شاید کسی رو داشته باشند اما …
پ.ن: برداشتی آزاد از زندگی واقعی چند زن …
قسمتی از داستان رمان بی همسرای
از نگهبان بیمارستان سراغ آژانس گرفت و به گفتهی نگهبان پیر با لهجهی شیرین جنوبیاش، نبش یکی از کوچه های همین خیابان؛ آژانس معتبری موقعیت دارد. کمی طول خیابان طولانی بود و باید تا رسیدن به آژانس؛ طول خیابان را پیاده طی میکرد. دست میان جیب برد و با لمس کتاب کوچک جیبی، نا خودآگاه با تداعی اتفاق ظهر؛
اخمی روی صورتش نشست. میان وسایل پیمان که از بیمارستان تحویل گرفته بود، دنبال فندکش گشت فندک را روشن میکرد و صفحات کتاب را روی شعله اش گرفت. کتاب گر گرفته را میان جوی خالی از آب انداخت و قدم های خسته اش را روی آسفالت خیس شده ادامه داد. پاهایش خسته بود. رمقی میان رگ و پی
تنش نمانده. تمام تنش انگار زیر سنگ بوده است انگار جای پیمان او را حسابی کتک زده اند شانه هایش سنگین بود پیمان را زده بودند. دار و دسته ی پرویز آشغالی زده بودندش رویش چاقو کشیده بودند دایی بهار را. پشت و پناه سحر را. کوه امنیت مرجان را. ماشینها از کنارش میگذشتند. یک ماشین از کنارش گذشته
بود که چندپسر بیکار میانش نشسته و وقتی از کنارش میگذشتند سرشان رااز شیشه بیرون آورده و کنار گوشش جیغ زده بودند یکی دیگر از ماشینها صرف نظر از اینکه این خیابان متعلق بیمارستان است، بوقهای پیاپی زده بود انگار عروس میبرد. یکی دیگر قصد دوستی داشت. دیگری قصد زودتر رسیدن و همینطور دیگری و دیگری …