دانلود رمان بیراهه ای در آفتاب از حسن کریم پور کامل رایگان
ژانر رمان : عاشقانه، اجتماعی
تعداد صفحات : ۳۲۲
خلاصه رمان : ناصر که خلبان است با مهین نوه عموی پدرش ازدواج می کند و در ماموریتی که به کشور عمان دارد کشته می شود. نادر برادر ناصر بر خلاف میل باطنی و با اصرار پدر و مادر با مهین ازدواج می کند. نادر که از زندگی با مهین احساس نارضایتی می کند با تلفن های شیرین که از دوران دبیرستان عاشق او بوده به او متمایل می شود. مهین هم که متوجه این قضیه می شود…
قسمتی از داستان رمان بیراهه ای در آفتاب
آن شب برایم از شبی که خبر مرگ ناصر را آوردند غم انگیز تر بود، تا صبح بیدار ماندم. از یک طرف حق را به پدر و مادرم می دام و از طرف دیگر احساسی به مهین نداشتم، حتی در مخیله ام هم نمی گنجید همسرم شود. روز بعد در محل کارم فکرم به حدی مغشوش بود و چنان حال پریشانی داشتم
که از دید همکاران بخصوص فریدون پنهان نماند. خستگی و بی تابی پدر و مادر و نگرانی همسر برادرم را بهانه کردم. آن روز بعدازظهر امتحان داشتم، نگاهم به ورقه امتحانی بود اما حواسم جای دیگر، هر چه فکر می کردم کمتر به نتیجه می رسیدم. تصمیم گرفته بودم با مهین گفتگو داشته باشم
و تاجایی که امکان دارد او را به این طرف و آن طرف نبرم اما پدر و مادر حتی خواهر بزرگم ول کن نبودند. یوسف و یکی دو نفر دیگر هم که به دلیلی همسرشان را طلاق داده بودند سماجت می کردند مهین را به چنگ آورند. نیما چنان علاقه ای به من داشت و من به قدری او را دوست داشتم
که نگار پسر خودم است. نگاه های درمانده مهین هم جگرم را می سوزاند. صلاح دیدم با او حرف بزنم و بگویم مثل خواهرم دوستش دارم. چطور می توانم بدون احساس جای برادرم را بگیرم. روزی که با مهین و نیما به پارک رفتیم چه روز بدی بود، نمی دانستم از کجا و چگونه شروع کنم…