آیرل رمان
دانلود رمان های عاشقانه جدید و پرطرفدار جذاب
رمان به وقت مرگ [جلد ²] از آوا موسوی دانلود رایگان

رمان به وقت مرگ [جلد ²] از آوا موسوی با لینک مستقیم

دانلود رمان به وقت مرگ [جلد ²] از آوا موسوی کامل رایگان

ژانر رمان : عاشقانه، معمایی، جنایی

تعداد صفحات : 968

رمان به وقت مرگ

خلاصه رمان : همه چیز از یه نبود ناگهانی شروع میشه. شروعی که شاید به خیلی از زندگی ها پایان بده. دختری که به اشتباه داخل این بازی هل داده میشه و زندگی ساده و آرومش دستخوش تغییرات خونباری میشه. ماهور برای زنده موندن چاره ای نداره، جز این که کنار آدمای بد بمونه. آدمای بدی که زنده موندن توی این بازی رو بهش یاد میدن و حالا ماهور برای زنده موندن دست و پا میزنه تا بتونه توی این میدون پر از خون دووم بیاره. و کسی چه میدونه؟ شاید این وسط، میون غوغای گلوله و بوی باروت و خون، یک نفر بیاد تا برنده این بازی بشه، و ماهور باید حواسش باشه که به اون نبازه. چون بازنده ها محکوم به مرگ اند!

قسمتی از داستان رمان به وقت مرگ

نگاهی به ساعت روی دیوار انداختم. تایم کلاس تمام شده بود و بچه ها یکی یکی وارد رختکن شدند. خون بینی ام بند آمده بود. راهم را به سمت سرویس کج کردم و بعد از شستن دست و صورتم وارد رختکن شدم. لباس هایم را عوض کردم و همانطور که دکمه های مانتو ام را می بستم، لباس هایم را داخل کوله ام هل دادم و یک دستی زیپش را بستم. _ فردا کلاس داری؟ کوله ام را روی شانه ام انداختم و گفتم: _ آره، اتفاقا یه امتحان مهمم دارم، هنوز هیچی نخوندم. دست هایش را رو به سقف گرفت. _ خدا رو هزار بار شکر می کنم درس من تموم شد رفت به درک اسفل السافلین. کسانی که در رختکن بودند به این جمله اش خندیدند و او با حرص ادامه داد: _ خدا واسه کسی نخواد.

دو سال پشت کنکور موندم، پنج سالم طول کشید یه لیسانس کوفتی بگیرم. خندیدم و شالم را روی سرم انداخت. با بچه ها خداحافظی کردم و آوا همانطور که کفش هایش را می پوشید، لنگ لنگان به سمتم آمد. _ وایسا. ایستادم و آوا خم شد و زیپ نیم بوت های پاشنه دار جیر مشکی رنگش را بالا کشید. از باشگاه خارج شدیم و سعی کردم صدای تق تق گوش خراشی که به واسطه برخورد پاشنه کفش آوا با پله های فلزی باشگاه ایجاد می شد را در نظر نگیرم. _ میان دنبالت؟ همانطور که نگاهش را در خیابان و پیاده رو می چرخاند، بی حواس گفت: _ آره، یا خودش میاد، یا نامه اش، یا شلوار گل گلی ننه اش. بلند خندیدم. آدم هیچ وقت با این دختر پیر نمی شد، چون همیشه یک چرندی در آستین داشت تا بگوید.

سرش را چرخاند و نگاهم کرد. _ به چی می خندی؟ با تاسف سر تکان دادم و نگاه آوا روی نقطه ای ثابت ماند و گفت: _ عه نامه و شلوار گل گلی منتفی شد، خودش اومد. چرخیدم و به ماشین سفید رنگی که کمی آن طرف تر پارک شده بود، نگاه کردم. آوا مشتی به شانه ام کوبید و گفت: _ هفته دیگه می بینمت. لبخندی زدم و آوا با لبخندی دندان نما به سمت ماشین رفت و سوار شد. نفسی گرفتم و دستی به پشت گردنم کشیدم. داخل ایستگاه اتوبوسی که کمی آن طرف تر بود، نشستم و کوله ام را روی پا هایم گذاشتم. امروز خیلی خسته شده بودم. بعد از اتمام این ترم دیگر در باشگاه ثبت نام نمی کردم. درس های دانشگاه به اندازه کافی وقتم را می گرفت، حوصله یک درگیری جدید را نداشتم.

مشخصات کتاب
  • نام کتاب: به وقت مرگ [جلد ²]
  • ژانر: عاشقانه، معمایی، جنایی
  • نویسنده: آوا موسوی
  • ویراستار: آیرل
  • تعداد صفحات: 968
  • حجم: 16.29 مگابایت
  • منبع تایپ: آیرل
خرید کتاب
40,000 تومان
دانلود بلافاصله پس از پرداخت
  • 70 بازدید
  • 40,000 تومان
https://ayrelroman.ir/?p=8039
لینک کوتاه مطلب:
برچسب ها
موضوعات
آخرین نظرات
نماد اعتماد
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " آیرل رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.