دانلود رمان انتقام در برابر اشتباه عاشقانه از دلارام کامل رایگان
ژانر رمان : عاشقانه، طنز، انتقامی
تعداد صفحات : 438
خلاصه رمان : دخترا متفاوت اند. یه وقتایی تصمیمایی میگیرن که پشتش کلی اتفاق براشون میوفته. گاهی یه سریاشون برای اولین بار که عاشق میشن،صبر نمیکنن تا معشوقشون قدم اولو جلو بیاد.خودشون قدم اولو یعنی خاستگاری کردنو بر میدارن. بعضی وقتا این میشه اولین اشتباه اما میشه اسمشو گذاشت عشق عاشقی که برای عشقش هرکاری رو میکنه تا داشته باشش. عاشقی که کسی که عاشقش نیستو عاشق خودش میکنه. حالا به هر روشی. و معشوقی که به طمع انتقام جلو میاد و خودش توی دام عاشق میوفته اما ترس داره از اعتراف به عشق و اما در نهایت… عشق تاوان داره…
قسمتی از داستان رمان انتقام در برابر اشتباه عاشقانه
بیای به خدا خیست میکنم. بدون توجه به حرفش منم رفتم تو اب. میدویید اما به خاطر قدرت اب نمیتونست تند بره. از پشت بغلش کردمو کنار گوشش گفتم: گفتی میخاستی برگردونیم،حالا برگشتم. دستامو از دورش باز کردم که دس به سینه ایستاد و گف: خب حالا مثلا میخای چیکار کنی؟ از این پرروییش حرسم گرفت. بازوهاشو گرفتمو پامو گذاشتم پشت پاشو کشیدم. بازوهاشو ول کردم تا بیوفته تو اب اما اون بازومو گرفتو باهم افتادیم. سریع بلند شدیم هردو. روی زانو نشستمو دوبار بغلش کردم. + راشد بسه. خیس اب شدیم. _ بسه. باید مجازات بشی. شروع کردم روش اب ریختن. صدای خنده هامون توی فضا پخش شده بود. سرشو به سینم چسبونده بود و به کمرم مشت میزد.
غرق خنده بودیم که یهو دستمو گاز گرفتو سریع بلند شد. + اینم مجازات تو. بدون توجه به درد دستم دوییدم دنبالش. هنوز خیلی دور نشده بود که دوباره افتاد تو دامم. _ حالا چون فرار کردی دوباره بندازمت تو اب؟ انگشتاشو به انگشتام قفل کرد و با ناز گف: راشد جونم بیا بریم. سرما میخوری ها. چند ثانیه فقط نگاش کردم. منتظر جوابم بود که کمرشو گرفتمو مثل همیشه به خودم نزدیکش کردم. خاست اسممو بگه که لبامو به لباش دوختمو بهش اجازه زدن حرفی رو ندادم. حس میکردم از همیشه بیشتر مشتاق بودم ببوسمش. انقدر داغ بودم که دیگه سرما رو حس نمیکردم. دستمو پشتش گذاشتمو خمش کردمو خودم روش خم شدم. بدون هیچ مخالفتی باهام همراهی کرد.
منم همینو میخاستم. هیچ وقت اینکارو با نیلو نکرده بودم چون اون از این همه تنش خوشش نمیومد. از روی صورت و موهام اب میچکید روی صورتش. سر خوردن قطرات ابو روی صورتش میدیدم. از لباش دل کندمو صاف ایستادمو بغلش کردم. محکم بغلم کرد. از این که مثل خودم بود خوشم اومد. روی موهاش تک بوسه ایی کاشتم سرشو بالا گرفتو گف: راشد ،رنگ چشاتو خیلی دوس دارم. خیلی جذابه. لبشو کوتاه بوسیدم. لباشو رو گردنم گذاشت. از حس خیسی و گرمی روی پوست گردنم همه ی وجودم پر از لذت شد. اروم گردنم گاز گرفتو از بغلم اومد بیرون. دستی به موهام کشیدمو دادمشون بالا. وقتی به پگاه نگاه کردم دیدم با چشمای گرد خیره شده به ساحل. + چیزی شده پگاه؟؟