آیرل رمان
دانلود رمان های عاشقانه جدید و پرطرفدار جذاب
رمان اسیر مشت بسته از فاطمه قیامی دانلود رایگان

رمان اسیر مشت بسته از فاطمه قیامی با لینک مستقیم

دانلود رمان اسیر مشت بسته از فاطمه قیامی کامل رایگان

ژانر رمان : عاشقانه، اجتماعی، هیجانی

تعداد صفحات : 2633

رمان اسیر مشت بسته

خلاصه رمان : قصه دوتا راوی داره مهرناز زنی خودساخته که از همسر اولش به دلیل خیانت جدا شده و پنج سال به تنهایی از پسربیمارش مراقبت کرده… هامین مردی که به دلیل یک سری اختلاف با خانواده ش و دختری که دوستش داشته و با برادرش ازدواج کرده از کارخونه‌ی پدرش جدا شده و به همراه دوستش رستورانی رو راه اندازی کردن و …. برخورد هامین و مهرناز طی یک اتفاق و شکل گرفتن اتفاقات بعدی درست زمانی که همسرسابق مهرناز برگشته…

قسمتی از داستان رمان اسیر مشت بسته

سر سیگار را داخل جاسیگاری فشرد و خاموشش کرد. از روی مبل برخاست مقابل آینه سروسامانی به موهای های پریشانش داد و پرسید بابات هم اومده؟ مهسا دست به سینه نگاهش کرد و اوهومی زمزمه کرد و با مکئی کوتاه اضافه کرد تورو خدا باز شر درست نکن باشه؟ درست نکن، باشه؟ بیخیال خندید سعی میکنم … تو برو میام. سمت میزغذاخوری بزرگ سالن قدم برداشت. سالن بزرگ و دلباز خانه پنجره های بزرگ و قدی لوسترهای شیک و مجلل آویزان از سقف، میز و صندلی های کنده کاری شکیل و اصیل از چوب گردو، فرش و تابلوهای دست بافت گران قیمت، دکوری های عتیقه و … همه و همه به او یادآوری میکرد که چقدر از این خانه و صاحبش بیزار است

نگاه چرخاند روی افراد حاضر پشت میز با دیدنش درست کنار هامون پوزخند زد. دورترین نقطه به صندلی پدرش را انتخاب کرد و نشست بی توجه به بقیه، مقداری برنج کشید و بیخیال ظرف خورشت را سمت خود کشید و قاشق اول را به دهان برد با همان دهان پر نگاهی به بقیه انداخت و خونسرد گفت: هوم؟ تیمور با همان نگاه سنگین و اخم عمیق توپید بهت یاد ندادن سلام کنی؟ جمله ی محکم و عصبانی که ادا شد نفس های حاضرین مانی که ادا شده، نه را در سینه حبس کرد اما او گستاخ تر از این حرف ها بود. بیخیال و سرد نگاهی به پدرش کرد و مقابل چشمان عصبی تیمور قاشق را بیخیال میان بشقاب پرت کرد و روی صندلی لم داد.

ن یاد ندادن البته که این به خاطر تربیت خودته. هین مهسا که بلند شد تیمور از جا بلند شد و مشت محکمی روی میز کوبید و فریاد زد: این چه طرز حرف زدنه؟ با همان پوزخند معروف گوشه ی لبش یک دور روی حاضرین چرخاند از جا بلند شد و بی ادبانه گفت مجبور نیستی تحملم کنی. نگاه از میز فاصله گرفت و پشت به حاضرین دستش را به معنی بای تکان داد و سمت خروجی قدم برداشت مهسا نیم خیز شد به دنبالش برود که تیمور غرید. بشين سرجات _آخه… میان کلامش فریاد زد. _گفتم بشین. مهسا از صدای بلندش تکانی خورد و چشمانش به اشک نشست ناچار کوتاه آمد و روی صندلی ولو شد.

مشخصات کتاب
  • نام کتاب: اسیر مشت بسته
  • ژانر: عاشقانه، اجتماعی، هیجانی
  • نویسنده: فاطمه قیامی
  • ویراستار: آیرل
  • تعداد صفحات: 2633
  • حجم: 10.86 مگابایت
  • منبع تایپ: آیرل
خرید کتاب
55,000 تومان
دانلود بلافاصله پس از پرداخت
  • 67 بازدید
  • 55,000 تومان
https://ayrelroman.ir/?p=8977
لینک کوتاه مطلب:
برچسب ها
موضوعات
آخرین نظرات
نماد اعتماد
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " آیرل رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.