دانلود رمان از خواب برگشتم به تنهایی از شیما آبیان کامل رایگان
ژانر رمان : عاشقانه، طنز، غمگین، انتقامی
تعداد صفحات : ۹۲۹
خلاصه رمان : این رمان در مورد یک پسر و دختره که پسره مذهبیه و دکتر مغزو اعصابه اسمشم پیمانه پسره عاشق دختره میشه و با هم ازدواج میکنن دختره یه پسر خاله داره که خوانندس و به خارج از کشور میره وقتی که برمیگرده دختر خالش ازدواج کرده و برای انتقام با خواهر پیمان ازدواج میکنه تا اینکه…
قسمتی از داستان رمان از خواب برگشتم به تنهایی
با سردرد عجیبی چشم گشودم. پدر با لبخندی مهربان به من نگریست و چون دید بیدار شدم گفت: سلام عروس خانم!… خوب خوابیدی؟ با تعجب بر جای خود نشستم. مگر مادر به او نگفت که پیمان قرار را به هم زد؟!… گویی پدر متوجه نگاهم شد که ادامه داد: آقای فرحزاد زنگ زد
و برای امشب رخصت خواست. شما اجازه میدی؟… لال شدم. اذیت می کرد؟ وقتی پدر دید حرف نمی زنم. با خنده گفت: چقده کار بلده که تونست به این زودی لالت کنه!… و وقتی نگاه منگم رو دید گفت: آخرچه کنم؟ اجازه هست یا نه؟ اینبار سر بزیر انداختم و گفتم: هرجور خودتون صلاح میدونین!
پدر دستی به سرم کشید واز جابلند شد: پس بلند شو و حاضر شو! و ترکم کرد. نگاهی به ساعت انداختم. 45:5 بود… اینهمه خوابیدم؟… فوری پریدم تو حمام و یه دوش سرپایی گرفتم. اینبار عین آدم لباس پوشیدمو بدون آرایش، شال سر کردمو پایین رفتم. همه چیز مهیای یک مهمانی بود
و مادر آراسته و آماده و چادر به سر در کنار پدر مشغول صرف چای بود. پدر با دیدن من لبخندی زد و بین خود و مادر جایی برای من باز کردو گفت: بیا عزیزم ! اینجا بشین. و من با ترس بینشون نشستم. مادر قهر بود و حرف نمیزد و پدر نیز خود را به دیدن تلویزیون سرگرم کرده بود… تازه داشتم آرام میشدم که…