آیرل رمان
دانلود رمان های عاشقانه جدید و پرطرفدار جذاب
رمان آماج از سدنا بهزاد دانلود رایگان

رمان آماج از سدنا بهزاد با لینک مستقیم

دانلود رمان آماج از سدنا بهزاد کامل رایگان

ژانر رمان : عاشقانه، اجتماعی

تعداد صفحات : 1139

رمان آماج

خلاصه رمان : او دخترِ اولِ خانه است؛ کسی که پس از فروپاشی سومین ستون خانواده، ناخواسته بار سرپرستی دو خواهر و زن‌برادرش را به دوش می‌کشد. در هر آشوبی، زخمی بر جانش می‌نشیند، اما همچنان ایستاده است؛ مثل کوهی از صبوری. با آن‌که روحش زخم‌خورده و خسته است، تلاشی برای بهبود حال خودش نمی‌کند؛ انگار تنها آرزویش خوشبختی خواهرهایش شده. زندگی را بی‌صدا برای خودش زهر کرده تا برای عزیزانش، شیرین باشد. در نشریه‌ای مشغول کار است، محبوب و محترم میان همکارانش. تا اینکه روزی رمانی برای بررسی به دستش می‌رسد… رمانی که خواندنش، آغازگر فصلی تازه در زندگی اوست؛ فصلی که با مردی گره می‌خورد که گذشته‌اش، ساده نیست…

قسمتی از داستان رمان آماج

به گوشه ی پارک که چهارتا تاب بزرگ قرار داشت، اشاره کرد و منتظر نگاهم کرد. انگشت اشاره ام رو به دندون گرفتم. – اوم راستش میگم من خوابم میاد. دستم رو رها میکنه و با ضربه ای به شونه ام، من رو به جلو هُل میده. از روی سنگریزه ها رد میشم و کنار درخت بید مجنون میایستم. گوشی موبایل و سوئیچش رو روی میز کوچیک چوبی کنار تاب ها میذاره. – بدو. و دویدم؛ اونقدر دویدم که دستم تنش رو لـمس کرد. هُل دادم و اون سکوت کرد. هُل دادم و این وسط چند قطره اشک ریختم. هُل دادم و به نرسیدن که فکر کردم، بغضم گرفت. هُل دادم و ترسیدم. هُل دادم و اون فهمید؛ فهمید و نگاهم کرد. نگاهم که کرد، حرف نزدم. به چشماش حتی فکر هم نکردم. به دستش که مچ دستم رو گرفت، اهمیت ندادم. من همیشه یه دروغ محضم که اینبار میبازم. این باختن کنار تو میارزید. کاش همیشه دروغ محض بمونم.

کاش برم عقب؛ اونقدر عقب که باز به این پارک بیام و همین گوشه روی تاب بشینم و خودم رو هُل بدم. وسط پارک بطری آب دستم میدی و با تعجب ازم سؤال میکنی و جواب همه سؤال هات میشه خودت که نمیدونی. از همه ی ندونستن ها میترسم. از تو که بری، بدتر میترسم. این چه درد لاعلاجیه که دامنم رو گرفته و تو نمیفهمیش. روی نیمکت چوبی من رو نشوندی. بوی ترشدن چمن ها رو نفس میکشم. تنها «من خوبم» رو زمزمه میکنم. تو هنوز پرِ تعجبی که چرا من یهو این همه احساساتی شدم. شب بود. تو بودی. آسمون ستاره هم داشت؛ ولی من نگران بودم. نگران تو بودم که یهو نباشی. یهو بری. یهو من رو یادت بره. راستش من از یاد رفتنم خیلی میترسم. دستم رو که گرفتی، پس نزدم که بکش کنار مَرد. وسط پارک درندشت دست من رو میگیری و شونه ات رو به شونه ام میچسبونی که چی بشه؟

من از هرچی خاطره که بشه یادگاری، بدم میاد. از تو که زل زدی به من و بی هیچ حرفی به پخششدن موهام روی صورتم خیره ای، بدم میاد. بیا یکم عاشقونه تر باشیم. دستم رو محکم میگیری. جای مچ دستم، بندبند انگشت هام رو لـمس کن؛ مثل ایمان با انگشتر توی دستم بازی نکن، سر انگشت هام رو حس کن. دستم رو بیحس بین انگشت هاش جا میدم و اون دستم رو مشت میکنه. – حرف نمیزنی؟ سرم رو بالا میارم و با دست آزادم موهام رو عقب میزنم. – یکم نگرانم. یکم میترسم. یکم هم حالم بده. چیزی برای تجویز این چیزا سراغ داری؟ آره. مثلاً خودت رو. این بهترین تجویزه که خودت میتونی بکنی. با دست آزادش شالم رو جلو میکشه. – تو که خوب بودی. میخندم. – همیشه خوبم. با تعجب میپرسه: – الان چته؟ بـغلت کنم؟! و بوی بیتجربگی میداد یا سؤالش زیادی قشنگ بود؟ سرم رو تکون دادم و دستش رو محکمتر فشردم.

دستش رو آزاد کرد. به چند شب پیش بیشتر فکر کردم. اینکه سرم بچسبه کنج سـینه ات زیادی عاشقونه نیست؛ اما اینکه بــغلم کنی، افسرده ام میکنه. دیگه سه روز نخوابیدن و سه روز فکرکردن بهت کم میاد. شون ههام رو گرفت و تن منو بغل کرد انگار آسوده خاطر شد. دختر نوجوانی با پدرش از کنارم گذشت و دختر نوجوان برگشت. با تعجب به صورت خیس اشکم نگاه کرد. دستم رو بالا آوردم و گونه ام رو پاک کردم. دستم رو گرفت و بین مشتش جا داد. – سارا! چشم میبندم و سرم رو میچرخونم و درون سـینه اش پرصداتر گریه میکنم. من امشب چم شده بود؟ امشب دقیقاً چه مرگم بود؟ امشب چی از جون تو میخواستم؟ امشب من زیادی یه چیزیم شده بود. «لعنتی»ای زیر لب میگی و قلب من تپشش آرومه؛ اونقدر که دلش خواب میخواد. همین کنار، روی همین نیمکت، با همین عطر، با همین صورت خیس شده که مسببش تویی.

مشخصات کتاب
  • نام کتاب: آماج
  • ژانر: عاشقانه، اجتماعی
  • نویسنده: سدنا بهزاد
  • ویراستار: آیرل
  • تعداد صفحات: 1139
  • حجم: 16 مگابایت
  • منبع تایپ: آیرل
لینک های دانلود
  • 2 بازدید
https://ayrelroman.ir/?p=12049
لینک کوتاه مطلب:
برچسب ها
موضوعات
آخرین نظرات
نماد اعتماد
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " آیرل رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.
hacklink |
casino siteleri |
en iyi bahis siteleri |
casinolevant |
casinolevant |
deneme bonusu |