دانلود رمان آلا از یگانه غین کامل رایگان
ژانر رمان : عاشقانه
تعداد صفحات : 1533
خلاصه رمان : آلا دختری که تو سن ۱۲ سالگی مورد تجاوز مردی قرار میگیره که برای انتقام وحشیانه به بدن دخترک حمله می بره و بعد از گذشت چند سال دوباره سراغ آلای قصه ی ما برمیگرده…
قسمتی از داستان رمان آلا
در قالب جدی اش فرو رفت و پشت سرم راه افتاد. -نیرو ها تو محل مستقر شدن. کلافه هدستم را روی گوشم گذاشتم. -آمار دقیق بده محمد؛ حواستو جمع کن. با سرفه ای گلویش را صاف کرد و با تحکم بیشتری ادامه داد: -سه نفر از نیروهامون تو ساحل عمومی، از دور، حواسشون به کامیاره تا وقتی آیه و یاسر بیان. از پله ها پایین رفتیم و بعد از خداحافظی با اهالی خانه، ادامه داد: -برای بردن کامیار قطعا از راه بی دوربین، خلوت و جنگلی می رن که نیروهامون اونجا مستقر شدن. حدود ۳۰نفریم و اونا چیزی بین ۱۵تا ۲۰نفرن. از خانه خارج شدیم و به سمت پارکینگ رفتیم. -اگه از اون مسیر نرن چی؟ محمد ماشین را دور زد و چهار نگهبانی که قرار بود همراهمان بیایند سوار ماشین دیگری شدند. -به احتمال ۹۹درصد می رن.
اون یکی مسیر شلوغ و پر از ترافیکه؛ اگه اون احتمال یه درصدو برن که راحتتر تو ترافیک گیرشون می ندازیم. البته اونجوری یکم قضیه رو پلیسی جلوه می دیم تا مردم شک نکنن. سر تاسفی تکان دادم و روی صندلی کمک راننده نشستم. محمد هم روی صندلی راننده نشست و استارت زد. -این سر تاسف تکون دادنت برای چیه؟ خندیدم و دستم را به سمت جیبم بردم. -برای احمق بودنتونه، چیز جدیدی نیست. نیم نگاهی به آینه جلو انداخت و حرکت کرد. -خب بگو مشکل کار کجاست و مارو آگاه کن جناب رییس. سیگار را بین دو لبم گذاشتم و با فندک روشنش کردم. پاکت و فندک را دوباره در جیبم قرار دادم و بعد از پوک محکمی سیگار را از بین لب هایم برداشتم. به دودی که از دهانم خارج می شد، زل زدم. -من آیه ام.
خب من به عنوان آیه تو این وضعیت چیکار می کنم؟ محمد کلافه دست لای موهایش کشید و سرعتش را بالاتر برد. -چیکار؟ پوک دیگری به سیگارم زدم و عمیق کام گرفتم. -در درجه ی اول کارهای احتمالی که از کوهیار آریاتبار سر بزنه رو بررسی می کنم. کوهیار منو دنبال می کنه تا به مکانم برسه؛ پس سرگردون توی شهر می گردم تا وقت تلف کنم. از اون طرف کامیار خبر می ده از خونه بیرونش کردن اما شاید کوهیار از این طریق بخواد گیرم بندازه پس بعد از گرفتن کامیار ممکنه تو جاده ی خلوت گیرم بیاره یا حتی توی ترافیک شهر. از طرف دیگه هم من وقتمو از سر راه نیاوردم که ساعت ها تو خیابون اونم الکی بگردم. من باید یه راهی پیدا کنم تا راحت همراه کامیار از دست کوهیار فرار کنم. خب پس من چیکار می کنم؟