آیرل رمان
دانلود رمان های عاشقانه جدید و پرطرفدار جذاب
رمان آرامش بودنت

خواندن رمان آرامش بودنت اثر عسل کورکور (نویسنده انجمن رمان بوک) فایل PDF جدید(ویرایش 2024) – سازگار با اندروید و آیفون + دانلود رایگان

در پی ماجراهای غیرمنتظره‌ای زندگی شش دختر به زندگی شش پسر گره می‌خورد. دخترانِ در بند کشیده شده مدتی زندگی خود را همراه با پسرهای عجیب داستان می‌گذرانند تا این‌که روز آزادی فرا می‌رسد. حالا پس از اتمام آن اتفاقات، تقدیر همه چیز را دست‌خوش تغییر قرار داده و آینده‌شان را وابسته هم کرده …

برشی از رمان آرامش بودنت

“از زبون حمید” از حرف‌هاش خندم گرفت، وقتی که رفتیم بیرون بهش گفتم وقتی حرص می‌خوری خیلی زشت میشی. به وضوح داشتم دروغ می‌گفتم خیلی خوشگل بود از همون روز اولی که بیهوشش کردم و بلندش کردم، وقتی که به چشم‌هاش خیره شدم یک برق خاصی داشت، برقی که آدم رو جذب خودش می‌کنه یک جوریه که دوست داری فقط بشینی و به چشم هاش نگاه کنی از بس که جذابه. با دیدن چشم‌هاش دلم لرزید مخصوصاً زمانی که داشت ملتمسانه نگام می‌کرد. من چم شده! چرا این جوری شدم؟ چرا دارم همش به اون فکر می‌کنم؟! چرا باید به یک دختر که تا چند وقت دیگه تحویل فریدون میدم فکر کنم و برام

ارزش داشته باشه؟ با ریختن آب به صورتم از فکر پرت شدم بیرون و رفتم تو شوک، چند ثانیه‌ای طول کشید تا به خودم بیام. از شدت عصبانیت خون جلوی چشم‌هام رو گرفت. با صدای بلندی داد زدم کدوم احمقی اینکار رو کرد؟ سطل آب رو که دست کسری دیدم به سمتش هجوم بردم که فرار کرد. داد زدم: مگه مریضی؟ روانی. اون که داشت دور مبل‌ها میدوید و نفس نفس می‌زد گفت: خب چته؟ دو ساعت دارم صدات می‌کنم جواب نمیدی، گفتم شاید سکته ای چیزی کردی. دست از دنبال کردن کسری برداشتم اون بین بقیه بهترین رفیقم بود همه منتظر جواب من بودن که خیلی خونسرد گفتم: تو فکر بودم. کسری بهم نزدیک شد و

گفت: حتما تو فکر اون دختر بودی اره؟ نکنه عاشق شدی کلک. گفتم: اره تو فکرش بودم، خب که چی؟ کسری: هیچی فقط گفتم شاید… حرفش رو قطع کردم و گفتم: ببین کسری بخوای این مزخرف‌هات رو ادامه بدی خودم ساکتت می‌کنم فهمیدی؟ ذهنم به شدت درگیرو خسته بود، رو کردم با لحنی محکم به سمت همه ادامه دادم: میرم استراحت کنم کسی مزاحم نمیشه اوکی؟ منتظر جواب نموندم از پله‌ها اومدم بالا به طرف اتاقم حرکت کردم وارد شدم و در رو بستم، در کمد لباس‌ها رو باز کردم و حوله تنم رو برداشتم وارد حموم شدم بدون این که لباس‌هام رو در بیارم زیر دوش آب سرد رفتم. آب سرد باعث میشد …

برای دسترسی به این رمان به رمان بوک مراجعه کنید: رمان آرامش بودنت

  • 61 بازدید
https://ayrelroman.ir/?p=5467
لینک کوتاه مطلب:
برچسب ها
موضوعات
آخرین نظرات
نماد اعتماد
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " آیرل رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.